آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مِثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
دردچیننده. چینندۀ درد. آنکه درد را برمیدارد. (ناظم الاطباء). مونس و غمخوار. (آنندراج). کسی که آرزو کند درد و بلای کسی دیگر بدو اصابت کند و فدای او گردد. غمخوار و دلسوز: بدین آسمانی زمین توام ز چینم ولی دردچین توام. نظامی. ، علاج کننده درد. ورجوع به درد چیدن شود
دردچیننده. چینندۀ درد. آنکه درد را برمیدارد. (ناظم الاطباء). مونس و غمخوار. (آنندراج). کسی که آرزو کند درد و بلای کسی دیگر بدو اصابت کند و فدای او گردد. غمخوار و دلسوز: بدین آسمانی زمین توام ز چینم ولی دردچین توام. نظامی. ، علاج کننده درد. ورجوع به درد چیدن شود
چارلز روبرت. طبیعی دان انگلیسی، نویسندۀ کتاب معروف ’اصل انواع’، روز دوازدهم فوریۀ 1809 میلادی در شهر ’شریوسباری’ متولد شد. او فرزند روبرت وارینگ و نوۀ دکتر اراسمومس داروین، و مادرش که در 1817 میلادی درگذشت، دختر ’جوسیا وج وود’ بود. چارلز چنین می انگاشت که کامیابی او در زندگی بستگی به این دارد که دلباختۀ علم باشد و در تحقیق هر امر ثبات و شکیبایی پیوسته داشته باشد. داروین ابتدا در مدرسه شریوسباری زیر نظر دکتر باتلر تحصیل کرد و در سال 1825 میلادی بمنظور تحصیل پزشکی که هرگز با طبیعت او جور نمی آمد، به ادینبورگ سفر کرد. در 1828 میلادی پدرش برای اینکه او یک مرد روحانی شود، او را به دانشسرای مسیحی دانشگاه کمبریج فرستاد. چارلز در 1831 میلادی این رشته را تمام کرد. او چه در ادینبورگ و چه در کمبریج موفق شد توجه دانشمندان بزرگی مانند روبرت ادموندگراند ویلیام ماک گیلیوراری، جان استونس هنسلو، و آدام سجویک، را بخود جلب کند. از دسامبر 1831 تا اکتبر 1836 میلادی داروین در بیگل بعنوان عضو طبیعی دان هیأت اعزامی بررسی کار میکرد. این هیأت در علوم طبیعی تحقیق می کرد و راه جزایر و اقیانوسها را در پیش گرفته بود و پس از مطالعۀ جزایر اقیانوس اطلس بسواحل آمریکای جنوبی رهسپار شد و سپس ازآنجا بسوی تاهیتی، نیوزلاند، استرالیا، گیلینگ آیلند، سنت هلن و برزیل رفت و پس از یک سفر طولانی بانگلستان بازگشت. در پایان این سفر، داروین مجموعه ای در چند جلد بعنوان ’یادداشتهای طبیعی دان’ انتشار داد. این سفر راه زندگی او را پیش پایش گذاشت. مطالعۀ او درباره شباهت حیوانات مناطق واعصار مختلف او را به توصیف ’انواع’ کشانید. از 1838 تا 1841 میلادی دبیر انجمن ژئولوژی بود و در این مدت از وجود سر چارلز لیل بسیار سود برد و چاپ دوم ژورنال خود را به او تقدیم کرد. در ژانویه سال 1839 با دختردایی خود ’اما وج وود’ ازدواج کرد و تا 1842 در لندن با یکدیگر زیستند و درآن سال به داون که داروین سالهای دیگر زندگی را در آن گذراند رهسپار شدند. از 1837 که بگردآوری یادداشت های خود پرداخت در اندیشۀ دریافتن چگونگی زاد ونژاد گیاهان و جانوران اهلی بود و بزودی دریافت که اگر بخواهد در این کار توفیق حاصل کند باید از حیوانات مناطق و اعصار مختلف نمونه هایی گردآورد و بوسیلۀاین نمونه ها سازمان موجود در طبیعت انواع را دریابد. در نوامبر 1859 او به تشویق سر چارلز لیل و هوکر کتاب بزرگ خود را درباره اصل انواع منتشر کرد. و در آن بحث تنازع بقا را پیش کشید. نسخه های این کتاب بزودی نایاب شد و بر سر آن همه جا در جهان دانش گفتگو درگرفت. تقریباً ده سال پس از انتشار ’اصل انواع’ اثر دیگر داروین - که شاید از نظر اهمیت دومین کتاب او شمره شود - بنام ’گوناگونی جانوران و گیاهان اهلی’ از چاپ خارج شد. این کتاب صورت کامل تری از موضوع فصل اول کتاب ’اصل انواع’ بود. کتابهای دیگر او نیز هر یک بحث های شیرین و تازه ای دربر دارد و از نظر دانش نوین بشری درخور توجه و اهمیت است. درگذشت چارلزروبرت داروین روز نوزدهم آوریل 1882 اتفاق افتاد و روز بیست و ششم آوریل در دیر ’وست می نستر’ به خاک سپرده شد. (از دایرهالمعارف بریتانیا). عقاید داروین: داروین ابتدا پیرو اندیشۀثبوتی بود ولی با مطالعۀ تفاوت جانوران در نقاط مختلف کرۀ زمین و طرز پراکندگی آنها معتقد بیک سیر تکاملی گردید و همین اندیشه است که در کتاب اصل انواع، داروین برای اثبات آن دلایل بسیاری آورده است. او انتخاب مصنوعی را که برای بهتر ساختن جنس حیوان و باصطلاح امروز برای اصلاح نژاد معمول است یک امر قدیم میداند و معتقد است که از دیرزمانی پیش از این بشر اصلاح نژاد را معمول کرده است. او انتخاب را در حکم جمعآوری برتریهای فردی میداند. داروین اثر محیط را در تکامل انواع عامل مؤثر نمیداند ولی در عین حال علل این تکامل را بروشنی نمیگوید و در بیان آن ناتوانی دارد. داروین کوشش انسانها، حیوانات و گیاهان را برای زنده ماندن بدیدۀ اهمیت نگریسته و اصطکاک موجودات همانند یا ناهمانند را در راه زنده ماندن و بدست آوردن غذا و پناهگاه در زیر عنوان تنازع بقا خلاصه میکند و این تنازع را حاصل توالد وتناسل و افزایش نیاز بجای و خوراک میداند. و در نظراو بهمین سبب همواره موجود یا نوعی که نیرومندتر و سالم تر است برجای میماند و آنکه ناتوان و بیمار است از میان میرود. داروین در مورد رنگ گیاهان و نباتات بحث جالبی را پیش کشیده و تغییر رنگ را در حیواناتی که میتوانند برنگ محیط درآیند - یا رنگ میوه جات را در کیفیت حیات و بقاء و مقاومت در برابر آفات و بطور خلاصه رنگ را در زندگی طبیعی مؤثر میداند. این خلاصه ای از بحث هوموکروئیسم است. نکتۀ دیگر نظر میمه تیسم داروین است در مورد حیواناتی که حتی شکل خود را درمقابل محیط تغییر میدهند. این نکته نیز از نظر حفظ حیات و تنازع بقا بی اثر نیست. انتشار اندیشه های داروین در جهان علم از جهتی و در عالم دین از جهت دیگر غوغایی بپا کرد. در اروپا و بخصوص در داخل کشور انگلستان مبارزه با عقاید تازۀ او بیشتر جنبۀ منطقی داشت اما در دیگر کشورها اصحاب کلیسا و پیروان متعصب ادیان دیگر که نوشته های کتب آسمانی خود را از هر دانش و تحقیقی برتر می شمردند، چون برخی از نظرات چارلز داروین را مخالف آن کتب دیدند مهر سکوت را شکستند و به او تاختند اما چون داروین نشان داده بود که جز تحقیق و رسیدن به واقعیات علمی نظری ندارد توانست به احترام زیست کند و چنانکه دیدیم پس از مرگ نیز در یکی از گرامی ترین جایها بیارمد
چارلز روبرت. طبیعی دان انگلیسی، نویسندۀ کتاب معروف ’اصل انواع’، روز دوازدهم فوریۀ 1809 میلادی در شهر ’شریوسباری’ متولد شد. او فرزند روبرت وارینگ و نوۀ دکتر اراسمومس داروین، و مادرش که در 1817 میلادی درگذشت، دختر ’جوسیا وج وود’ بود. چارلز چنین می انگاشت که کامیابی او در زندگی بستگی به این دارد که دلباختۀ علم باشد و در تحقیق هر امر ثبات و شکیبایی پیوسته داشته باشد. داروین ابتدا در مدرسه شریوسباری زیر نظر دکتر باتلر تحصیل کرد و در سال 1825 میلادی بمنظور تحصیل پزشکی که هرگز با طبیعت او جور نمی آمد، به ادینبورگ سفر کرد. در 1828 میلادی پدرش برای اینکه او یک مرد روحانی شود، او را به دانشسرای مسیحی دانشگاه کمبریج فرستاد. چارلز در 1831 میلادی این رشته را تمام کرد. او چه در ادینبورگ و چه در کمبریج موفق شد توجه دانشمندان بزرگی مانند روبرت ادموندگراند ویلیام ماک گیلیوراری، جان استونس هنسلو، و آدام سجویک، را بخود جلب کند. از دسامبر 1831 تا اکتبر 1836 میلادی داروین در بیگل بعنوان عضو طبیعی دان هیأت اعزامی بررسی کار میکرد. این هیأت در علوم طبیعی تحقیق می کرد و راه جزایر و اقیانوسها را در پیش گرفته بود و پس از مطالعۀ جزایر اقیانوس اطلس بسواحل آمریکای جنوبی رهسپار شد و سپس ازآنجا بسوی تاهیتی، نیوزلاند، استرالیا، گیلینگ آیلند، سنت هلن و برزیل رفت و پس از یک سفر طولانی بانگلستان بازگشت. در پایان این سفر، داروین مجموعه ای در چند جلد بعنوان ’یادداشتهای طبیعی دان’ انتشار داد. این سفر راه زندگی او را پیش پایش گذاشت. مطالعۀ او درباره شباهت حیوانات مناطق واعصار مختلف او را به توصیف ’انواع’ کشانید. از 1838 تا 1841 میلادی دبیر انجمن ژئولوژی بود و در این مدت از وجود سر چارلز لیل بسیار سود برد و چاپ دوم ژورنال خود را به او تقدیم کرد. در ژانویه سال 1839 با دختردایی خود ’اما وج وود’ ازدواج کرد و تا 1842 در لندن با یکدیگر زیستند و درآن سال به داون که داروین سالهای دیگر زندگی را در آن گذراند رهسپار شدند. از 1837 که بگردآوری یادداشت های خود پرداخت در اندیشۀ دریافتن چگونگی زاد ونژاد گیاهان و جانوران اهلی بود و بزودی دریافت که اگر بخواهد در این کار توفیق حاصل کند باید از حیوانات مناطق و اعصار مختلف نمونه هایی گردآورد و بوسیلۀاین نمونه ها سازمان موجود در طبیعت انواع را دریابد. در نوامبر 1859 او به تشویق سر چارلز لیل و هوکر کتاب بزرگ خود را درباره اصل انواع منتشر کرد. و در آن بحث تنازع بقا را پیش کشید. نسخه های این کتاب بزودی نایاب شد و بر سر آن همه جا در جهان دانش گفتگو درگرفت. تقریباً ده سال پس از انتشار ’اصل انواع’ اثر دیگر داروین - که شاید از نظر اهمیت دومین کتاب او شمره شود - بنام ’گوناگونی جانوران و گیاهان اهلی’ از چاپ خارج شد. این کتاب صورت کامل تری از موضوع فصل اول کتاب ’اصل انواع’ بود. کتابهای دیگر او نیز هر یک بحث های شیرین و تازه ای دربر دارد و از نظر دانش نوین بشری درخور توجه و اهمیت است. درگذشت چارلزروبرت داروین روز نوزدهم آوریل 1882 اتفاق افتاد و روز بیست و ششم آوریل در دیر ’وست می نستر’ به خاک سپرده شد. (از دایرهالمعارف بریتانیا). عقاید داروین: داروین ابتدا پیرو اندیشۀثبوتی بود ولی با مطالعۀ تفاوت جانوران در نقاط مختلف کرۀ زمین و طرز پراکندگی آنها معتقد بیک سیر تکاملی گردید و همین اندیشه است که در کتاب اصل انواع، داروین برای اثبات آن دلایل بسیاری آورده است. او انتخاب مصنوعی را که برای بهتر ساختن جنس حیوان و باصطلاح امروز برای اصلاح نژاد معمول است یک امر قدیم میداند و معتقد است که از دیرزمانی پیش از این بشر اصلاح نژاد را معمول کرده است. او انتخاب را در حکم جمعآوری برتریهای فردی میداند. داروین اثر محیط را در تکامل انواع عامل مؤثر نمیداند ولی در عین حال علل این تکامل را بروشنی نمیگوید و در بیان آن ناتوانی دارد. داروین کوشش انسانها، حیوانات و گیاهان را برای زنده ماندن بدیدۀ اهمیت نگریسته و اصطکاک موجودات همانند یا ناهمانند را در راه زنده ماندن و بدست آوردن غذا و پناهگاه در زیر عنوان تنازع بقا خلاصه میکند و این تنازع را حاصل توالد وتناسل و افزایش نیاز بجای و خوراک میداند. و در نظراو بهمین سبب همواره موجود یا نوعی که نیرومندتر و سالم تر است برجای میماند و آنکه ناتوان و بیمار است از میان میرود. داروین در مورد رنگ گیاهان و نباتات بحث جالبی را پیش کشیده و تغییر رنگ را در حیواناتی که میتوانند برنگ محیط درآیند - یا رنگ میوه جات را در کیفیت حیات و بقاء و مقاومت در برابر آفات و بطور خلاصه رنگ را در زندگی طبیعی مؤثر میداند. این خلاصه ای از بحث هوموکروئیسم است. نکتۀ دیگر نظر میمه تیسم داروین است در مورد حیواناتی که حتی شکل خود را درمقابل محیط تغییر میدهند. این نکته نیز از نظر حفظ حیات و تنازع بقا بی اثر نیست. انتشار اندیشه های داروین در جهان علم از جهتی و در عالم دین از جهت دیگر غوغایی بپا کرد. در اروپا و بخصوص در داخل کشور انگلستان مبارزه با عقاید تازۀ او بیشتر جنبۀ منطقی داشت اما در دیگر کشورها اصحاب کلیسا و پیروان متعصب ادیان دیگر که نوشته های کتب آسمانی خود را از هر دانش و تحقیقی برتر می شمردند، چون برخی از نظرات چارلز داروین را مخالف آن کتب دیدند مهر سکوت را شکستند و به او تاختند اما چون داروین نشان داده بود که جز تحقیق و رسیدن به واقعیات علمی نظری ندارد توانست به احترام زیست کند و چنانکه دیدیم پس از مرگ نیز در یکی از گرامی ترین جایها بیارمد
داش. خمدان. تون. اتون. تونق: الاتون، یستعار لما یطبخ فیه الاّجر و یقال له بالفارسیه خمدان و تونق و داشوزن. (المغرب مطرزی). کلمه داش در فرهنگها آمده است اما داشوزن را ندیده ام. (یادداشت مؤلف)
داش. خمدان. تون. اتون. تونق: الاتون، یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیه خُمدان و تونق و داشوزن. (المغرب مطرزی). کلمه داش در فرهنگها آمده است اما داشوزن را ندیده ام. (یادداشت مؤلف)
قصبه ای از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز در 72 هزارگزی جنوب باختری اهواز کنار رودخانه کارون. کنار راه اهواز به آبادان. دشت، گرمسیر، دارای 600 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کارون. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن درتابستان اتومبیل رو است یک دبستان و پمپ فشار به لوله نفت. تلفن دولتی و شرکت نفت. پاسگاه ژاندارمری و چند باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قصبه ای از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز در 72 هزارگزی جنوب باختری اهواز کنار رودخانه کارون. کنار راه اهواز به آبادان. دشت، گرمسیر، دارای 600 تن سکنه است. آب آن از رود خانه کارون. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن درتابستان اتومبیل رو است یک دبستان و پمپ فشار به لوله نفت. تلفن دولتی و شرکت نفت. پاسگاه ژاندارمری و چند باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
موضعی است در ولایت ارض روم بمسافت 24 میلی جنوب شرقی باطوم. موقع آن در کنارنهرجوک و اکثر خانه ها از چوب است و آن ملک مسلمانان است. سکنۀ وی قریب 500 تن و اهم صادرات کره و عسل و شمع و زیتون و زیت باشد. (ضمیمۀ معجم البلدان)
موضعی است در ولایت ارض روم بمسافت 24 میلی جنوب شرقی باطوم. موقع آن در کنارنهرجوک و اکثر خانه ها از چوب است و آن ملک مسلمانان است. سکنۀ وی قریب 500 تن و اهم صادرات کره و عسل و شمع و زیتون و زیت باشد. (ضمیمۀ معجم البلدان)
جزیره ای در اقیانوس اطلس، بجنوب شرقی رأس الاخضر، موقع آن بین 18 درجه و 67 دقیقه طول غربی و 20 درجه و 37 دقیقه عرض شمالی، محیط آن بالغ بر 6 هزار گز، لنگرگاه آن بسیار صعب باشد و پرتقالیان به سال 452 میلادی بر آن دست یافتند واهالی آن مسلمانان باشند. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، فراخ شدن وادی. (منتهی الأرب)
جزیره ای در اقیانوس اطلس، بجنوب شرقی رأس الاخضر، موقع آن بین 18 درجه و 67 دقیقه طول غربی و 20 درجه و 37 دقیقه عرض شمالی، محیط آن بالغ بر 6 هزار گز، لنگرگاه آن بسیار صعب باشد و پرتقالیان به سال 452 میلادی بر آن دست یافتند واهالی آن مسلمانان باشند. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، فراخ شدن وادی. (منتهی الأرب)
درگزین. نام یکی از دهستانهای بخش رزن شهرستان همدان. این دهستان در قسمت مرکزی بخش واقع و محدوداست: از طرف شمال به دهستان سردرود همین بخش، از طرف خاور به دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین، از طرف جنوب بخش نوبران، از طرف باختر به دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ. آب اکثر قرای آن از قنوات است. ارتفاعات خرقان در شمال خاوری دهستان واقع شده است. ارتفاع متوسط قسمت دشت دهستان 1830 متر از سطح دریا است، بهمین مناسبت زمستان آن سرد و طولانی است. راه شوسۀ همدان طهران از این دهستان میگذرد. قرای گامیشلو، امیریه، سراب خمایگان رزن و ماهنیان دهستان در کنار راه شوسه واقع شده اند. بواسطۀ مسطح بودن اراضی، تابستان به اکثر قرای مهم آن اتومبیل میتوان برد. راه قدیم کاروانرو معروف به راه اصفهان از رزن درجزین و دامنه ارتفاعات خرقان گذشته به نوبران ساوه منتهی میشودو تابستان میتوان از این راه اتومبیل برد. دهستان درجزین از 88 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 56هزار تن و قرای مهم آن بشرح زیر است: درجزین، رزن، فارسبحین نظام آباد، سوار، قروه کاج، شاهنجرین، وسمق، سوزن، شوند، فامنین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) درگزین. ده مرکز دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 5هزارگزی رزن و 6هزارگزی خاور راه شوسۀرزن به همدان، با 1780 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. بنای امامزاده ازهر در آثار ابنیۀ قدیم در آنست و خرابه های زیادی در اطراف ده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
درگزین. نام یکی از دهستانهای بخش رزن شهرستان همدان. این دهستان در قسمت مرکزی بخش واقع و محدوداست: از طرف شمال به دهستان سردرود همین بخش، از طرف خاور به دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین، از طرف جنوب بخش نوبران، از طرف باختر به دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ. آب اکثر قرای آن از قنوات است. ارتفاعات خرقان در شمال خاوری دهستان واقع شده است. ارتفاع متوسط قسمت دشت دهستان 1830 متر از سطح دریا است، بهمین مناسبت زمستان آن سرد و طولانی است. راه شوسۀ همدان طهران از این دهستان میگذرد. قرای گامیشلو، امیریه، سراب خمایگان رزن و ماهنیان دهستان در کنار راه شوسه واقع شده اند. بواسطۀ مسطح بودن اراضی، تابستان به اکثر قرای مهم آن اتومبیل میتوان برد. راه قدیم کاروانرو معروف به راه اصفهان از رزن درجزین و دامنه ارتفاعات خرقان گذشته به نوبران ساوه منتهی میشودو تابستان میتوان از این راه اتومبیل برد. دهستان درجزین از 88 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 56هزار تن و قرای مهم آن بشرح زیر است: درجزین، رزن، فارسبحین نظام آباد، سوار، قروه کاج، شاهنجرین، وسمق، سوزن، شوند، فامنین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) درگزین. ده مرکز دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 5هزارگزی رزن و 6هزارگزی خاور راه شوسۀرزن به همدان، با 1780 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. بنای امامزاده ازهر در آثار ابنیۀ قدیم در آنست و خرابه های زیادی در اطراف ده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)