معنی در حین - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با در حین
در پین
- در پین
- پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
درحین
- درحین
- فی الحال. دردم. درحال. فوراً:
دشمن جاه ورا زهره و یارا نبود
کآنچه او گوید درساعت و درحین نکند.
سوزنی
لغت نامه دهخدا