درست بودن: هکوع، بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی. (از منتهی الارب) ، راستی. حقیقت، صحت. تندرستی. (ناظم الاطباء) : مرض، بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی. (منتهی الارب) ، درست و آراسته بودن و آراستگی: هو أحسن مساد شعر منک، یعنی او نیکوتر است از تو در درستگی موی و بربافتگی آن. (منتهی الارب، ذیل مسد)
درست بودن: هکوع، بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی. (از منتهی الارب) ، راستی. حقیقت، صحت. تندرستی. (ناظم الاطباء) : مرَض، بیماری و پراکندگی مزاج بعدِ صحت و درستگی. (منتهی الارب) ، درست و آراسته بودن و آراستگی: هو أحسن مساد شعر منک، یعنی او نیکوتر است از تو در درستگی موی و بربافتگی آن. (منتهی الارب، ذیل مسد)
حالت درشتخو. درشت خو بودن. فظاظه. (دهار). فظاظت. خشونت. تندخوئی و کج خلقی. (ناظم الاطباء) : غایت نادانی است... معاشقت زنان به درشتخویی. (کلیله و دمنه). درشتخویی و بدعهدی از تو نپسندند که خوب منظری و دلفریب و منظوری. سعدی. زمانه بوتۀ خار از درشتخویی تست اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است. صائب
حالت درشتخو. درشت خو بودن. فَظاظه. (دهار). فظاظت. خشونت. تندخوئی و کج خلقی. (ناظم الاطباء) : غایت نادانی است... معاشقت زنان به درشتخویی. (کلیله و دمنه). درشتخویی و بدعهدی از تو نپْسندند که خوب منظری و دلفریب و منظوری. سعدی. زمانه بوتۀ خار از درشتخویی تست اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است. صائب
راستگوئی، عمل راستگو، صدیق و راستگو بودن، گفتن حرف راست و درست، مقابل دروغگویی، صداقت، صدق: و همه پیغامبران را به راستگویی داری، (منتخب قابوسنامه ص 15)، ترا بسیار خصلت جز نکوییست بگویم راست مردی راستگوییست، نظامی، فسونگر در حدیث چاره جویی فسونی به ندید از راستگویی، نظامی، وحشی دیوانه ام در راستگویی ها مثل خواه ره از من بگردان خواه رو از من بتاب، وحشی بافقی (از ارمغان آصفی)
راستگوئی، عمل راستگو، صَدیق و راستگو بودن، گفتن حرف راست و درست، مقابل دروغگویی، صداقت، صدق: و همه پیغامبران را به راستگویی داری، (منتخب قابوسنامه ص 15)، ترا بسیار خصلت جز نکوییست بگویم راست مردی راستگوییست، نظامی، فسونگر در حدیث چاره جویی فسونی به ندید از راستگویی، نظامی، وحشی دیوانه ام در راستگویی ها مثل خواه ره از من بگردان خواه رو از من بتاب، وحشی بافقی (از ارمغان آصفی)
عمل شستن دست (و صورت)، دستگاهی دارای شیرآب که بدان و صورت را شویند و آن نیز دارای ظرفی مقعر است که آب در آن ریزند و از مجرای آن وارد لوله شده خارج گردد
عمل شستن دست (و صورت)، دستگاهی دارای شیرآب که بدان و صورت را شویند و آن نیز دارای ظرفی مقعر است که آب در آن ریزند و از مجرای آن وارد لوله شده خارج گردد