جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با درستگی

درستگی

درستگی
درست بودن: هکوع، بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی. (از منتهی الارب) ، راستی. حقیقت، صحت. تندرستی. (ناظم الاطباء) : مرَض، بیماری و پراکندگی مزاج بعدِ صحت و درستگی. (منتهی الارب) ، درست و آراسته بودن و آراستگی: هو أحسن مساد شعر منک، یعنی او نیکوتر است از تو در درستگی موی و بربافتگی آن. (منتهی الارب، ذیل مسد)
لغت نامه دهخدا

درستگو

درستگو
درست گوینده. راستگو و صادق القول. (آنندراج). ضد دروغگو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا