جدول جو
جدول جو

معنی درستبذ - جستجوی لغت در جدول جو

درستبذ(دُ رُ بَ)
نام طبیب دربار در زمان ساسانیان و شاید شکل اصلی کلمه درذستبذ باشد و در زمان خسروان این طایفه اکثر از مسیحیان بودند. درستبذان از طبقات متنفذ ایران عهد ساسانی بشمار میرفتند، و رئیس کل پزشکان جسمانی را نیز ظاهراً ایران درست بذ و یا فقط درستبذ می گفتند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 419 و 443). وزیر حفظالصحه. (یادداشت مرحوم دهخدا). وزیر بهداری، وزیر مسکوکات. رئیس میخکده. (یادداشت مرحوم دهخدا). رئیس درم سرای
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درستی
تصویر درستی
(دخترانه)
نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درستک
تصویر درستک
زر مسکوک تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درستی
تصویر درستی
درست بودن، درستکاری
فرهنگ فارسی عمید
(دَ رِ تُبْ بَ)
دهی است (از حدود ماورأالنهر) و آنجا دری است بر کوه نهاده و آنجا مسلمانانند که باژ ستانند و راه نگاهدارند و چون از این در بیرون شوی، به حدود وخان اندر افتد. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
درستاران. شاگردانه باشد و آن درمی چند است که بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان) (آنندراج). نوداران. (اوبهی). این صورت کلمه در برهان و دیگر فرهنگها گویا غلط و صحیح آن دستاران باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دستاران شود
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ تَ / تِ)
درست بودن: هکوع، بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی. (از منتهی الارب) ، راستی. حقیقت، صحت. تندرستی. (ناظم الاطباء) : مرض، بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی. (منتهی الارب) ، درست و آراسته بودن و آراستگی: هو أحسن مساد شعر منک، یعنی او نیکوتر است از تو در درستگی موی و بربافتگی آن. (منتهی الارب، ذیل مسد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
درست گوینده. راستگو و صادق القول. (آنندراج). ضد دروغگو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درستگو
تصویر درستگو
راستگو، صادق القول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستی
تصویر درستی
صدق، صحت، حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسته
تصویر درسته
تمام، کامل، نا شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستر
تصویر درستر
درست تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستی
تصویر درستی
((دُ رُ))
درستکاری، تندرستی، سلامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درستی
تصویر درستی
صحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درستی
تصویر درستی
Accurateness, Correctness, Integrity, Righteousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درستی
تصویر درستی
exactitude, intégrité, (FR) justice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درستی
تصویر درستی
usahihi, uadilifu, (SW) uadilifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درستی
تصویر درستی
ความแม่นยำ , ความถูกต้อง , ความซื่อสัตย์ , ความชอบธรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درستی
تصویر درستی
kesinlik, doğruluk, dürüstlük, (TR) doğruluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درستی
تصویر درستی
정확성 , 진실성 , 정의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درستی
تصویر درستی
正確さ , 正確 , 誠実さ , 正義
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درستی
تصویر درستی
דיוק , דיוק , יֹשֶׁר , צדק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درستی
تصویر درستی
सटीकता , शुद्धता , सत्यनिष्ठा , धर्म
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درستی
تصویر درستی
ketepatan, kebenaran, integritas, (ID) kebenaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درستی
تصویر درستی
Genauigkeit, Richtigkeit, Integrität, (DE) Rechtschaffenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درستی
تصویر درستی
nauwkeurigheid, juistheid, integriteit, (NL) rechtschapenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درستی
تصویر درستی
exactitud, corrección, integridad, (ES) rectitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درستی
تصویر درستی
esattezza, correttezza, integrità, (IT) rettitudine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درستی
تصویر درستی
exatidão, correção, integridade, (PT) retidão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درستی
تصویر درستی
准确性 , 正确性 , 完整性 , 正义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درستی
تصویر درستی
dokładność, poprawność, integralność, (PL) sprawiedliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درستی
تصویر درستی
точність , правильність , цілісність , праведність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درستی
تصویر درستی
точность , правильность , честность , праведность
دیکشنری فارسی به روسی
دقّت، صحّت، درستی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از درستی
تصویر درستی
সঠিকতা , সঠিকতা , সততা , ধর্মনিষ্ঠা
دیکشنری فارسی به بنگالی