جدول جو
جدول جو

معنی درزیارت - جستجوی لغت در جدول جو

درزیارت
(دَ رَتْ)
دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 115 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 6 هزارگزی شمال راه مالرو سبزواران به کروک، با 200 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. زیارتگاهی بنام گذرگاه حضرت امیر دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورزیار
تصویر ورزیار
(پسرانه)
برزگر (نگارش کردی: وهرزیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دریافت
تصویر دریافت
دریافتن، گرفتن، گرفتن پول یا چیز دیگر از کسی، پی بردن به امری یا مطلبی، ادراک، فهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزیافت
تصویر ارزیافت
نتیجۀ ارزیابی، نتیجه ای که از عمل ارزیابی به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیارت
تصویر زیارت
بازدید کردن، دیدار کردن از شخص بزرگ، رفتن به مشاهد متبرکه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
از ’زیاره’ عربی. به مشاهد متبرک و بقعه ها رفتن و دعایی که بعنوان تشرف باطنی برای امامها و امامزاده ها و اولیا خوانند. ج، زیارات. (فرهنگ فارسی معین). حج و مسافرت به مشاهد متبرکه و کسب فیض از قبر منور آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و قبور ائمۀ هدی سلام اﷲ علیهم وتشرف در عتبات عرش درجات آنها. (ناظم الاطباء) : و اندر اولاس (به شام) دو جای است که رومیان آن را بزرگ دارند و به زیارت آیند. (حدود العالم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و اندر بیت المقدس مزگتی است که مسلمانان از هر جایی، آنجا شوند به زیارت. (حدود العالم، ایضاً). یا برابر نباشد ظاهر گفته ام با باطن و کردارم، پس لازم باد بر من زیارت خانه خدا که در میان مکه است سی بار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). بربالین تربت یحیی پیغمبر (ع) معتکف بودم در جامع دمشق. یکی از ملوک عرب... به زیارت آمد. (گلستان)، دیدار و ملاقات پادشاهان و بزرگان. (ناظم الاطباء). دیدار کردن شخص بزرگ و محترم. بازدید کردن. (فرهنگ فارسی معین) : پسر سماک گفت بدین وقت چرا آمده اید و شما کیستید؟ فضل گفت امیرالمؤمنین است به زیارت تو آمده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 525). دمنه از زیارت شیر تقاعد نمود. (کلیله و دمنه).
روزم به نیابت شب آمد
جانم به زیارت لب آمد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
یکی از دهستان های یازده گانه بخش برازجان شهرستان بوشهر است. این دهستان تقریباً در مرکز بخش و در جلگۀ ساحلی خلیج فارس قرار گرفته. هوای آن گرم و مرطوب است و آب مشروب و زراعتی اهالی از رود ’حله’ تأمین میگردد. دهستان مزبور از شش آبادی تشکیل یافته و در حدود 2000 تن سکنه دارد و قراء مهم آن بنارزیارت، کلل و جرافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
یکی از دهستانهای بخش شیروان شهرستان قوچان است که در حدود 3849 تن سکنه دارد و از شش آبادی تشکیل یافته و راه شوسۀ قوچان بجنورد از این دهستان می گذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 11 هزارگزی جنوب دژ شاهپور و 3 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دریافتن. وجد. وجدان. یافت. (یادداشت مرحوم دهخدا). درک.دریابیدن: و نگر تا این سخن سرسری نشنوی که از دریافت سعادت محروم مانی. (جامع الستین). به دریافت دولت مشاهدت و سعادت ملاقات بغایت آرزومند می باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 129). از استیناس برهمن به دریافت جمال اسکندری بر قلل جبال سخن راند. (منشآت خاقانی ص 152). اما حاسۀ بصر معتکف حبس ظلمت است از دریافت نور مبین و غرض بهین بی نصیب. (منشآت خاقانی ص 245)، گرفتن. اخذ. قبض. بازیافتن مالی که داده باشد از گیرنده، پس از دریافت وجه سند را رد کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا)، ترمیم. مرمت. تلافی. استدراک. پاداش. جبر. (یادداشت مرحوم دهخدا). ادراک. تدارک. جبران: اگر خوارزمشاه آن ثبات نکردی و دست از جان بنشستی خللی افتادی بزرگ که دریافت ممکن نبودی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356). وحشت ما بزرگ است و ما چون به وحشت بازگردیم دریافت این کار از لونی دیگر باشد. (تاریخ بیهقی). تا سر بجای است خللها را دریافت باشد. (تاریخ بیهقی).
مکن یاد گذشته کار گیهان.
که کار رفته را دریافت نتوان.
(ویس و رامین).
گفت قضی الامر و لامدفع له الیوم این رفت و دریافت میسر نشود. (تاریخ طبرستان)، دیدار کردن. رسیدن. درک.
- دریافت حال کسی، پرسش از حال او. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دریافت خدمت یا صحبت کسی، بهره مندی از خدمت یا صحبت او: پاره ای بادام بگیر که به دریافت صحبت مولانا حمیدالدین ساشی میرویم. (انیس الطالبین ص 187). از کاروانسرایی به عزیمت دریافت خدمت خواجه بیرون آمدم. (انیس الطالبین ص 82). به دریافت خاطره ها و خدمت فروماندگان و ضعیفان و شکستگان و کسانی که خلق با ایشان نظری و التفاتی ندارند می باید که مشغول گردی. (انیس الطالبین ص 28). حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه به دریافت درویش عزیزی که از قرشی به بخارا آمده بود متوجه شدند. (انیس الطالبین ص 107).
- دریافت وقت، اغتنام فرصت. (یادداشت مرحوم دهخدا) : علی هذا امنا و ارکان دولت محمودی (پس از مرگ محمود و دور بودن مسعود از غزنین) .... دریافت وقت را، پسر کهتر سلطان ماضی.... امیر ابواحمد محمد را از گوزگانان... آورده بجای پدر بزرگوارش بر تخت نشانیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 2).
، فهم. درک. درایت. (یادداشت مرحوم دهخدا). بلوه. بلوی ̍. بلاء. بلیه. عقل. خرد. ذهن. فراست. (از منتهی الارب) : بقدر قوت و دریافت ایشان به نسبت این طریقه با ایشان معاملت می کردند. (بخاری). عقل در ادراک وی حیران است و دل در دریافت وی ناتوان است. (خواجه عبداﷲ انصاری). اگر در شما این دریافت و عقل و حیات... نباشد. (کتاب المعارف). و تو (خطاب به باری تعالی) اجزای عقل و هوش و دریافت هست می کنی و او ترا نمی بیند. (کتاب المعارف). نظرم به عرش داده اند و دریافتم به دانش اﷲ داده اند. (کتاب المعارف). تن چون از حساب مردگان است شادی را سزاوار نبود و دل چون موضوع دریافت است شادی نصیب او بود. (کتاب المعارف). دل چون جای دریافت است چون به خوشی آن جهانیش صرف کردی رنج کجا باشد او را. (کتاب المعارف). ای اﷲ آن نظر و آن دریافت و آن ادراکم به ارزانی دار. (کتاب المعارف). ارٔاء، صاحب رای و دریافت گردیدن. (از منتهی الارب)، ادراک. حس. حواس. درک. قوه دراکه. مدرکه. حاسه. شعور. قوتهای دریافت که آن سمع است و بصر و شم و ذوق و لمس. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ)
دریاگرفتگی. دریارونده. رونده در دریا. آنکه در دریا رود. دریاگذار. دریاپیما. از عالم (از قبیل) آتش رو و موکب رو. (آنندراج). سفرکننده در دریا. (ناظم الاطباء). دریانورد:
کله خود دریاروان چون حباب
بر آراسته خود همه روی آب.
ملاعبداﷲهاتفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ رَ)
نام موضعی است در شعر. (از منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمع واژۀ درایه، درایت: و محققان درایات و مدرسان سور و آیات. (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 119). و رجوع به درایت و درایه شود
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان ارنگۀ بخش کرج شهرستان تهران. دارای 259 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اکار. برزگر. برزیگر. رجوع به برزگر شود. (المعرب جوالیقی حاشیۀ ص 78) ، مهیا. آماده. مجهز. ساخته. (یادداشت مؤلف). رجوع به برساختن و ساختن و ساخته در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ رَ)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 4هزارگزی جنوب سقز و شش هزارگزی طاله جار، با 600 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرواست این ده در دو محل واقع شده بالا و پائین، و سکنۀ بالا 400 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
شغل خیاط. خیاطی. دوخت. (ناظم الاطباء). خیاطت. جامه دوزی. حوص. خیط. (از منتهی الارب). درزنگری. شغل درزی. و نیز محتمل است که صورت دگرگون شدۀ درزنگری باشد. رجوع به درزنگری شود. (یادداشت لغتنامه) : از پس آدم نخستین کسی که قلم بر کاغذ نهاد او بود و دبیری و درزیگری دانست کردن و نخستین کسی که جامه دوخت و درزیگری نهاد وی بود (ادریس) . (ترجمه طبری بلعمی).
- درزیگری کردن، دوختن. خیاطی کردن. (ناظم الاطباء). خیاطت
لغت نامه دهخدا
(دِهْ رَ)
دهی است از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده. واقع در 82هزارگزی جنوب خاوری سوریان. سکنۀ آن 96 تن. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اَرْزْ)
نتیجه ای که از ارزیابی بدست آمده، مانند ارزش خانه و ملک. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرزیات
تصویر خرزیات
گلسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درزیگر
تصویر درزیگر
خیاط، درزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریافت
تصویر دریافت
وجد، وجدان، درک، ترمیم، مرمت، تلافی، گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزیافت
تصویر ارزیافت
نتیجه ای که از ارزیابی بدست آمده، مانند ارزش خانه وملک
فرهنگ لغت هوشیار
بمشاهده متبرک و بقعه ها رفتن و دعائی که بعنوان تشرف باطنی برای امامها و امامزاده ها و اولیا خدا خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیارت
تصویر زیارت
((رَ))
دیدار کردن، رفتن به مکان مقدس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارزیافت
تصویر ارزیافت
((اِمف. اِمر.))
ارزیافته، نتیجه ای که از ارزیابی به دست آمده مانند ارزش خانه و ملک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریافت
تصویر دریافت
((دَ))
دریافتن، گرفتن چیزی، گرفتن پول، اخذ وجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیارت
تصویر زیارت
دیدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دریافت
تصویر دریافت
وصول، احساس، درک، اخذ، ادراک
فرهنگ واژه فارسی سره
بدست آوردن، گرفتن، وصول، اخذ، ادراک، استنباط، تلقی، درک، شهود، فهم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پابوسی، تشرف، تطوف، حرم، دیدار، طواف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعبیر خواب زیارت و دیدن ضریح در خواب تعبیر خواب حرم دیدن خواب زیارت امام رضا و امام حسین و امام علی تعبیر خواب رفتن به زیارت امامزاده را می خوانید.
تعبیر خواب زیارت رفتن و دیدن ضریح
ضریح سازه مشبکی از جنس طلا یا نقره یا مس یا چوب و دیگر اجزا ساخته می شود که روی مرقد اشخاص مذهبی چون امامزاده یا بزرگان مذهبی ساخته می شود.
علمای شیعه معتقدند ضریح متبرک است اگر شخصی ضریح را ببوسد و به آن احترام بگذارد نشان از علاقه و احترام زیاد است اما از روی عبادت و بندگی نخواهد بود.
تعبیر کلی خواب ضریح
همه ما با رفتن به حرم، به حال خوب و آرامشی عمیق می رسیم پس همین علت مهمی است که دیدن حرم و ضریح در خواب معنای بدی ندارد حتی نشان دهنده خیر و برکت و آرامش در زندگی می باشد.
ضریح ساختمانی است که در آن مزار شخص بزرگوار قرار دارد و مردم برای استجابت دعای خود به امام توسل می جویند تا حاجت بگیرند
ضریح، پل ارتباطی میان آن ها است در نتیجه خواب ضریح نشان از خواسته ها و حاجات بیننده رویا می باشد و در آینده به مراد دل خود خواهد رسید.
از دیدگاه امام جعفر صادق (ع)
اگر شخصی در خواب ببیند که به حرم پادشاهی راه یافته است در زندگی حقیقی خود کارهایی انجام می دهد که از سمت شاه یا حکومت، پاداش دریافت خواهد کرد.
پادشاه عادل نشان از امامان و مقربان درگاه الهی است هم چنین به زودی شاهد گشایش بزرگی در کارهای خود خواهد بود.
ورود به جوار یا داخل حرم
اگر شخصی خود را در جوار حرم یا داخل حرم ببیند خداوند او را از تمام بلاها و خطرات حفظ خواهد کرد و به خاطر کارهای نیک و خیری که انجام داده است در برابر تمام بدی ها از او محافظت خواهد کرد
اگر شخص ببیند که به حریم حرم مرد نیکوکار و بزرگوار وارد شود تعبیر آن اینست که در عملی خیر شریک می گردد و برعکس اگر به حریم مردی ظالم و ستمگر وارد شود دست به کاری زشت و غیر اخلاقی می زند
تعبیر خواب در حال زیارت
اگر شخص در خواب مشغول زیارت باشد یا مردم زیادی را در حال عبادت و زیارت ببیند در زندگی با کمک باور دینی خود از رنج و ناراحتی ناشی از اتفاقات منفی در آینده رها می شوید و به آرامش خواهید رسید.
دیدگاه معبران مسیحی و غربی
معبران مسیحی اعتقاد دارند اگر در خواب به قصد زیارت بروید یا در خواب قصد دارید که به زیارت انسانی بزرگوار بروید نیت شما در زندگی سزاوار ستایش است.
وقتی در خواب ببینید که به زیارت می روید به معنای رضایت کامل شما از زندگی و رویدادهای خوب در آینده خواهد بود.
در مجموع دیدن خواب زیارت به معنای رسیدن به اهداف و پشتکار و از خود گذشتگی شما برای رسیدن به خواسته هایتان خواهد بود.
دیدگاه هندوها
هندوها می گویند دیدن خواب زیارت و ضریح به معنای خود موفقیت خواهد بود.
شما تمام تلاش هایی که در زندگی حقیقی میکنید به ثمر می نشیند و به تمام خواسته ها و آرزوهای خود می رسید یا موفقیتی عظیم در انتظار شما خواهد بود.
اگر خواب ببینید که در حال زیارت و دیدن ضریح باشید در زندگی رویدادها و فرصت هایی برای شما پیش خواهد آمد که در مواجهه با آن تصمیم درستی خواهید گرفت که حاصل آن خیر و برکت بسیاری برای شما خواهد داشت
دیدار شخص مرده با ضریح حضرت
اگر شخص مرده ای را در خواب ببینید که با او به حرم پیامبر مشرف شده است، روح آن شخص مرده یا عزیز از دست رفته به سعادتی بزرگ و آرامش بسیار در دنیای برزخ و آخرت خواهد رسید و شما عاقبت بخیر خواهید شد و همیشه سالم و سلامت باشید
فرهنگ جامع تعبیر خواب
نام روستایی کوهستانی در جنوب شهر گرگان، رودخانه ای که از ارتفاع دو هزارمتری کوه های زرشک و ترک میدان
فرهنگ گویش مازندرانی