جدول جو
جدول جو

معنی برزیار

برزیار
(بَ)
اکار. برزگر. برزیگر. رجوع به برزگر شود. (المعرب جوالیقی حاشیۀ ص 78) ، مهیا. آماده. مجهز. ساخته. (یادداشت مؤلف). رجوع به برساختن و ساختن و ساخته در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا