جدول جو
جدول جو

معنی دررو - جستجوی لغت در جدول جو

دررو
اگزیت
تصویری از دررو
تصویر دررو
فرهنگ واژه فارسی سره
دررو
بیرون شو، بن بست
تصویری از دررو
تصویر دررو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارو
تصویر دارو
دوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درور
تصویر درور
بازار گرمی، نرم شدن، خویرانی (خوی عرق)، خازروانی (خاز خمیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردو
تصویر دردو
شوخ چشم بیحیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمرو
تصویر دمرو
کسی که دمر دراز کشیده: (بچه دمروست)
فرهنگ لغت هوشیار
دارای دو جهت، دارای دو طرف، طبل دورو، دوسو، دوکرانه، کسی که ظاهر و باطنش تفاوت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارو
تصویر دارو
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارو
تصویر دارو
آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی، آنچه با آن دردی را درمان کنند، دوا، دانه ها و گردهای خوش بو و خوش طعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاه ها و درختان می گیرند و برای خوش طعم ساختن غذاها به کار می برند
داروی بیهوشی: دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پررو
تصویر پررو
((ی))
دریده، بی شرم، بی حیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارو
تصویر دارو
آن چه پزشک برای درمان بیمار تجویز می کند، درمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دردو
تصویر دردو
((دِ دُ))
شوخ چشم، بی حیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورو
تصویر دورو
((دُ))
دارای پشت و روی یکسان، دارای رفتار ریاکارانه، منافق
فرهنگ فارسی معین
ویژگی پارچه یا چیز دیگر که پشت و روی آن از حیث طرح و رنگ با هم فرق داشته باشد، کنایه از کسی که گفتارش خلاف کردارش باشد، منافق، مزور، برای مثال از مجلس ما مردم «دوروی» برون کن / پیش آر می سرخ و فروکن گل دوروی (فرخی - ۳۶۵)، در علم زیست شناسی نوعی گل که یک روی آن زرد است و روی دیگرش سرخ، گل رعنا، برای مثال از مجلس ما مردم دوروی برون کن / پیش آر می سرخ و فروکن گل «دوروی» (فرخی - ۳۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پررو
تصویر پررو
بی شرم، بی حیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارو
تصویر دارو
Medication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
нахальный
دیکشنری فارسی به روسی
медикаменты
دیکشنری فارسی به روسی