جدول جو
جدول جو

معنی دردمند - جستجوی لغت در جدول جو

دردمند
صاحب درد، درد آلود
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
دردمند
بیمار، ناخوش، علیل، کسی که درد یا مرضی دارد
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
فرهنگ فارسی عمید
دردمند
((دَ مَ))
مصیبت کشیده، بیمار، ناخوش
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دردمندی
تصویر دردمندی
درد داشتن، مرض علت بیماری، حزن اندوه غصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمندی
تصویر دردمندی
درد داشتن، بیماری، رنجوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردمندی
تصویر دردمندی
درد داشتن، بیماری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادمند
تصویر دادمند
منصف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
عاقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
عاقل، صاحب عقل و خرد صاحب خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردمند
تصویر کردمند
چابک و چالاک، تند و تیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کردمند
تصویر کردمند
تند و تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
((خِ رَ مَ))
عاقل، دانا
فرهنگ فارسی معین
बुद्धिमान
دیکشنری فارسی به هندی
বুদ্ধিমান
دیکشنری فارسی به بنگالی