- دردمند
- صاحب درد، درد آلود
معنی دردمند - جستجوی لغت در جدول جو
- دردمند
- بیمار، ناخوش، علیل، کسی که درد یا مرضی دارد
- دردمند ((دَ مَ))
- مصیبت کشیده، بیمار، ناخوش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درد داشتن، مرض علت بیماری، حزن اندوه غصه
درد داشتن، بیماری، رنجوری
درد داشتن، بیماری
عاقل، صاحب عقل و خرد صاحب خرد
چابک و چالاک، تند و تیز
دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار
تند و تیز
мудрый
мудрий
saggio
bijaksana
حكيمٌ
बुद्धिमान
mwerevu
বুদ্ধিমান