- درترنجیدن (پَمْ بَ / بِ کَ دَ)
ترنجیدن. درهم کشیده شدن. فشرده شدن. دارای چین و شکنج شدن. اقرعفاف. تقرعف. تقفع. تکربش. تکفت. تکوّی. تمعز. کزازه. کزوزه. کصیص. کنبثه. (منتهی الارب) : استقفاف، درترنجیدن و خشک شدن از پیری. اقرنباع، اکمهلال، درترنجیدن از سرما. اقرنماط، تکعبش، کرش، درترنجیدن پوست. تکمش، درترنجیدن و فراهم شدن پوست. قلوص، درترنجیدن لب. کتع، درترنجیدن و منقبض شدن. کشاء، درترنجیدن پوست دست. کفت، درترنجیدن پرنده. (از منتهی الارب). و رجوع به ترنجیدن شود
