جدول جو
جدول جو

معنی درایان - جستجوی لغت در جدول جو

درایان
در حال حرف زدن، دراینده، گوینده
تصویری از درایان
تصویر درایان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برسیان
تصویر برسیان
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
(دخترانه)
الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنیان
تصویر ترنیان
(دخترانه)
سبدی که از شاخه های بید می بافند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رایان
تصویر رایان
(دخترانه)
نام کوهی در حجاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرایان
تصویر گرایان
در حال گراییدن، گراینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 11 هزارگزی جنوب دژ شاهپور و 3 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ غَفْ فُ)
درایه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به درایه شود
لغت نامه دهخدا
دژی و قلعتی است از اعمال صنعاء به یمن، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام شهری است در خطۀ راجپوتانا واقع در حوزۀ جونپور و 126هزارگزی شمال شرقی آن، رایان دارای قلعه ای بسیار بلند و باشکوه میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی)
دهی است بناحیۀ اعلم، (منتهی الارب)، قریه ای است از قراء ناحیۀ اعلم همدان، (از معجم البلدان)
کوهی است به حجاز، (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گِ)
در حال گرائیدن. متمایل. مایل. گراینده:
ز شاه سرافرازو خورشیدچهر
مهست و به کامش گرایان سپهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 67 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و 3 هزارگزی راه فرعی بند امیر به سلطان آباد، با 141 تن سکنه. آب آن از رود خانه کر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قریه ای از خرۀ مؤمن آباد در قاینات. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام یکی از بخشهای پنجگانه تابع شهرستان بیرجند است. حدود بخش: از طرف شمال و باختر به بخش قاین، از جنوب به بخش حومه از، خاور و جنوب شرقی به بخش خوسف. این بخش را بطور کلی میتوان بخش کوهستانی نامید که یک رشته ارتفاعات مانند کمربندی از شمال باختری بیرجند شروع گردیده پس از دور زدن از شمال بطرف شمال خاوری خاتمه پیدا میکند. فقط یک سوم مساحت این بخش را جلگه های صاف و هموار که عرض آن از 12 هزار گز تجاوز نمیکند تشکیل میدهد. ارتفاعات واقع در این بخش موازی با راه عمومی زاهدان و خط مرزی افغانستان میباشد. کمتر دیده شده که امراض واگیر بین اهالی این بخش بروز نماید. در بعضی نقاط مانند سربیشه در مواقع زمستان و بهار بقدری هوا سرد میشود که عبور و مرور بین دهات مدتی متوقف میگردد. آب در تمام نقاط این بخش شیرین و گوارا است و بیشتر بر اثر باران و ذوب برفهای زمستانی تولید میشود. در اغلب ارتفاعات این بخش آبهای معدنی یافت میشود مانند آب ترش، گژیمرغ، آب گرم ابراهیم آباد، آب معدنی گلگرگ و سیاه دره و غیره. بخش درمیان از سه دهستان بنام مؤمن آباد، شاخنات، طبس مسینا که شامل 291 آبادی است تشکیل شده و مجموع نفوس آن 64442 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از نواحی دارابجرد بوده است که در فارسنامۀ ابن البلخی (ص 131) چنین توصیف شده است: حسو و دراکان و مص و رستاق الرستاق، این جمله از نواحی دارابجرد است و هوای آن گرمسیر است و درختان خرما باشد و آب روان و دیگر میوه ها باشد. و تنگ رنبه اندرین نواحی است
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قصبۀ مرکز دهستان بخش حومه شهرستان فردوس. دارای 3246 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، زعفران، پنبه، زیره و باغات و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. مزارع انجیربر، زاهد جلال، کلاتۀ محمد عبدالله ، کلاتۀ یوسف شاه ولی، کلاتۀموسی جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). نام جائی است در خراسان. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دارْ)
دهی از دهستان اورامان لهون بخش پاوه شهرستان سنندج است که در 26 هزارگزی شمال پاوه و 3هزارگزی جنوب رودخانه سیروان واقع است. کوهستانی سردسیر و سکنۀ آن 575 تن است. آب آن از چشمه ها و محصول عمده آن انار و انواع میوه جات و لبنیات و شغل اهالی مکاری و گله داری است و راه آن مالرو است. یک دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نهری است در شوشتر که گویند دارا احداث کرده است. (لغات محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمع واژۀ درایه، درایت: و محققان درایات و مدرسان سور و آیات. (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 119). و رجوع به درایت و درایه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
خوانندگی وگویندگی. (برهان) (آنندراج). سراینده:
چو بلبل سرایان چو گل تازه روی
زشوخی درافکنده غلغل به کوی.
سعدی.
، نغمه سرائی کنان. (برهان) (آنندراج). در حال سراییدن:
به مسجد درآمد سرایان و مست
می اندر سر و ساتگینی بدست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
در حال تراییدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تراییدن شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 13هزارگزی جنوب آمل و یکهزارگزی غرب راه شوسۀ آمل به لاریجان با 340 تن سکنه. آب آن از تجرود هراز تأمین میشود و محصول آن برنج و مختصر غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام محلی از توابع آمل مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 113 بخش انگلیسی و ص 153 ترجمه آن)
لغت نامه دهخدا
(دْرا / دِدِ)
جان. (1631 -1700 میلادی). شاعر و نمایشنامه نویس و منتقد انگلیسی. وی کرامول را مدح کرد (1659) و سپس به مدح چارلز دوم پرداخت و در دورۀ بازگشت خاندان استوارت رونق بسیار یافت. در سال 1668 میلادی ملک الشعرا شد، پس از جلوس جیمز دوم به مذهب کاتولیک گروید. و پس از جلوس ویلیام سوم از ملک الشعرایی و حمایت دربار محروم شد، ولی شهرت خود را همچنان حفظ کرد. درایدن از شخصیت های ادبی برجستۀ عصر خود و در همه انواع شعر استاد بود و سبک نثر نوین انگلیسی را ایجاد کرد. پیشگفتارهای نمایشنامه های او و نیز رساله در شعر درامی او (1668) مشتمل بر انتقاداتی عالی است. از منظومه های درازش، آنوس میرابیلیس (1667) ، ابشالوم واخیتوفل، و اشعار وی در دفاع از مذهب پروتستان است، و اشعاری که سپس در دفاع از مذهب کاتولیک سروده. از نمایشنامه های متعددش کمدی ازدواج به مدروز (1672 میلادی). و تراژدی های فتح غرناطه (70- 1669) ، اورنگ زیب (1675) و همه چیز در راه عشق (1678) است. آثار ادبی لاتینی را ترجمه و از آنها بسیار اقتباس کرده است. درایدن در مقبرۀ ’چاسر’ در وست مینسترابی مدفون است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریان
تصویر دریان
دانستن دانستن به ترفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
سراینده، در حال سرودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربیان
تصویر اربیان
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنایان
تصویر بنایان
جمع بنا، رمن ساختگی والاد گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبایان
تصویر آبایان
نام کوهیست که گویند ارتفاع آن چهل فرسنگ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلایان
تصویر آلایان
در حال آلودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرایان
تصویر گرایان
در حال گرائیدن، متمایل، مایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
الماس بی رنگ و شفافتراش یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترایمان
تصویر ترایمان
نام مرض اسهال می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایان
تصویر سرایان
((سَ))
سراینده، در حال سرودن
فرهنگ فارسی معین
درآمیختن، پوشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی