جدول جو
جدول جو

معنی دراکه - جستجوی لغت در جدول جو

دراکه
نیک دریابنده
تصویری از دراکه
تصویر دراکه
فرهنگ فارسی عمید
دراکه
(دَرْ را کَ)
دراکه. دریافت کننده. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- قوه دراکه، قوه دریافت کننده و فهم و عقل و شعور. (ناظم الاطباء) : آدمی را قوه ای است دراکه که منتقش شود در وی صور موجودات. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دراکه
دریافت دریابنده نیک دریابنده، مدرکه
تصویری از دراکه
تصویر دراکه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دراعه
تصویر دراعه
جامه ای که جلوی آن باز باشد، جبه، قبا، جامۀ بلندی که مشایخ و زهاد بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درایه
تصویر درایه
درایت، در حدیث، علمی که دربارۀ احادیثی که از پیغمبر اسلام نقل کرده اند بحث می کند تا معلوم شود کدام یک درست و کدام نادرست است
فرهنگ فارسی عمید
از آلات جنگی که سپاهیان در پناه آن به طرف دشمن یا به جانب حصار حمله می کردند، دبابه، دوچرخه
فرهنگ فارسی عمید
گردونۀ چهارچرخه ای که با اسب کشیده می شود و سایبان آن باز و بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دراژه
تصویر دراژه
نوعی قرص با روکشی از مواد قندی، نوعی شکلات پوشش دار شبیه قرص
فرهنگ فارسی عمید
به لغت هندی شراب انگوری را نامند
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ / رِ)
دیوث و قلتبان. (برهان). کشخان و غلتبان. (جهانگیری) :
به هیچ نامه و رقعه سلام ما ننوشت
زهی دراره زن روسبی لوطی کار.
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا
(دَرْ را رَ)
دوک. (منتهی الارب). دوک پشم. (مهذب الاسماء). دوکی که بدان پشم ریسند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد العری. صاحب مجمل التواریخ و القصص وی را از دشمنان آل برمک و در عداد فضل ابن ربیع دانسته است، اما مرحوم بهار در تحقیق صحت ضبط نام این مرد می نویسد: کذا؟ و نامی شبیه به این نام در تواریخ دیده نشد. (مجمل التواریخ و القصص ص 345 و حاشیۀ آن)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ / کِ)
ارث و میراث و ترکه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ کِ)
کلمه تعلیل. یعنی زیرا که. (ناظم الاطباء). زیرا. ازیرا. ازیرک. ازیراکه. بعلت آنکه. بدلیل آنکه. بسبب آنکه. بدان دلیل که. بدان سبب که. بخاطر آنکه. بدان جهت که. چونکه:
بترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چراکه مصلحت خود در آن نمی بینم.
حافظ.
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چراکه حال نکو در قفای فال نکوست.
حافظ.
رجوع به زیرا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
الثقفی. شاعری است و او را مرثیه ایست عمرو بن اراکه را و این ابیات از آنست:
لعمری لئن اتبعت عینک ما مضی
به الدهر او ساق الحمام الی القبر
لتستنفدن ماءالشئون بأسره
و ان کنت تمریهن من ثبج البحر
تبین فان کان البکا رد هالکا
علی احد فاجهد بکاک علی عمرو
فلاتبک میتاً بعد موت احبّه
علی و عباس و آل ابی بکر.
(عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 251 و 252)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
ذوال اراکه،.، نخلی است بموضعی از یمامه، بنی عجل را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
یک بنۀ اراک. یک اصلۀ پیلو. درخت مسواک. ج، ارک، ارائک. رجوع به اراک شود
نامی از نامهای زنان عرب.
لغت نامه دهخدا
(دُرْ را جَ)
دراج. (منتهی الارب). رجوع به دراج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شراکه
تصویر شراکه
بطور شراکت و به همراهی یکدیگر و باتفاق هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درابکه
تصویر درابکه
تنبک از ابزارهای خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
دویدن، کوتاه گامیدن گام کوتاه برداشتن، هموار کردن، زیر نهادن (مکسور کردن حرف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراعه
تصویر دراعه
قبا، جعبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراسه
تصویر دراسه
آموزش دادن آموزاندن، گاییدن، دانایی، پژوهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراره
تصویر دراره
دوک
فرهنگ لغت هوشیار
آهون بز از جنگ افزارها، روراک، دوچرخه، دو آبام (برج) که دردو سوی دروازه دژ ساخته می شود آلتی است جنگی و آن غراره ایست که داخل آن را از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن حرکت کنند تا بدیوار قلعه رسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درابه
تصویر درابه
دلیری بر حرب و بر هر کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درایه
تصویر درایه
دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکه
تصویر تراکه
ارث و میراث و ترکه
فرهنگ لغت هوشیار
درنده پاره کننده: درانه و دوزان بسر کلک نیابی درانه و دوزان بسر کلک و بنانست (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراقه
تصویر دراقه
تازی گویش شامی زرد آلو، شفتالو
فرهنگ لغت هوشیار
روسی گردونه گردونه چهار چرخه که با اسب کشیده شود و اطاقکی برای حمل مسافر دارد که سقف آنرا میتوان بلند کرد و بالای اطاقک پوشاند یا تا کرده خوابانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراکه
تصویر کراکه
لایروب دستگاه لایروبی
فرهنگ لغت هوشیار
((دُ رُ کِ))
گردونه چهارچرخه که با اسب کشیده می شود و اتاقکی برای حمل مسافر دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دراعه
تصویر دراعه
((دُ رّ عِ))
جامه دراز که مشایخ و زهاد به تن کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراکه
تصویر تراکه
منفجره
فرهنگ واژه فارسی سره