دهی است از دهستان گازۀ بخش پاپی شهرستان خرم آباد، واقع در 18هزارگزی شمال باختری سپیددشت با 100 تن سکنه. آب آن از سراب ایروه و راه آن مالرو است. غار بزرگی در این آبادی وجود دارد. ساکنان آن از طایفۀ فولادوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان گازۀ بخش پاپی شهرستان خرم آباد، واقع در 18هزارگزی شمال باختری سپیددشت با 100 تن سکنه. آب آن از سراب ایروه و راه آن مالرو است. غار بزرگی در این آبادی وجود دارد. ساکنان آن از طایفۀ فولادوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
بازناشده. ناشکفته. شکفته ناشده: گلی بود در بوستان ناشکفت همان نرگسی در چمن نیم خفت. نظامی. بنفشه چو در گل بود ناشکفت عفونت بود بوی او در نهفت. نظامی. رجوع به ناشکفته شود
بازناشده. ناشکفته. شکفته ناشده: گلی بود در بوستان ناشکفت همان نرگسی در چمن نیم خفت. نظامی. بنفشه چو در گل بود ناشکفت عفونت بود بوی او در نهفت. نظامی. رجوع به ناشکفته شود
شکفتن گل را گویند. (جهانگیری). شکفتن گل را گویند. شکفت و شکوفه و بشکوفه و اشکفیده واشکوفه مأخذش از اینجاست چون واو و فا تبدیل یابندبمعنی شکفته است. (انجمن آرا). باز شدن غنچه و گل
شکفتن گل را گویند. (جهانگیری). شکفتن گل را گویند. شکفت و شکوفه و بشکوفه و اشکفیده واشکوفه مأخذش از اینجاست چون واو و فا تبدیل یابندبمعنی شکفته است. (انجمن آرا). باز شدن غنچه و گل
عجب. (جهانگیری). عجب و آنرا شکفت نیز گویند و در مقام تعجب شکفتا نیز گویند مانند ای عجب و عجب او شکفتید یعنی در عجب افتاد و بر این قیاس شکوفیدن یعنی شکفته شدن و در شکفت ماندن و رشیدی شکوف بضم بمعنی شکافنده آورده چنانکه اسدی گوید: قلا دید در لشکر افتاده توف از آن پهلوان جمله صف را شکوف. هم شیخ سعدی گفته: که لشکرشکوفان مغفرشکاف نهان صلح جستند و پیدا مصاف. (انجمن آرای ناصری). و رجوع به شگفت و اشگفت شود
عجب. (جهانگیری). عجب و آنرا شکفت نیز گویند و در مقام تعجب شکفتا نیز گویند مانند ای عجب و عجب او شکفتید یعنی در عجب افتاد و بر این قیاس شکوفیدن یعنی شکفته شدن و در شکفت ماندن و رشیدی شکوف بضم بمعنی شکافنده آورده چنانکه اسدی گوید: قلا دید در لشکر افتاده توف از آن پهلوان جمله صف را شکوف. هم شیخ سعدی گفته: که لشکرشکوفان مغفرشکاف نهان صلح جستند و پیدا مصاف. (انجمن آرای ناصری). و رجوع به شگفت و اشگفت شود
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در 4500هزارگزی جنوب خاوری بوشهر و 2هزارگزی راه شوسۀ شیراز به بوشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در 4500هزارگزی جنوب خاوری بوشهر و 2هزارگزی راه شوسۀ شیراز به بوشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، واقع در 8هزارگزی جنوب خاوری چرداول و 5هزارگزی باختر راه مالرو شیروان. آب آن از رود خانه چرداول و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، واقع در 8هزارگزی جنوب خاوری چرداول و 5هزارگزی باختر راه مالرو شیروان. آب آن از رود خانه چرداول و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان مرغا بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 42هزارگزی جنوب باختری ایذه، با 185 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان مرغا بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 42هزارگزی جنوب باختری ایذه، با 185 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقعدر 70هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالروشادآباد به عباسی با 130 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقعدر 70هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالروشادآباد به عباسی با 130 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)