جدول جو
جدول جو

معنی درآمل - جستجوی لغت در جدول جو

درآمل
(دَ مُ)
نام موضعی است که شرابی بغایت خوب از آن آرند. (از فرهنگ جهانگیری) :
می درآملی ای جان بیار تا بخوریم
که سوی آب درآمل ز خاک تشنه تریم.
سراج الدین قمری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درمل
تصویر درمل
دلمل، غلۀ نارس، دانه ای که هنوز نرسیده و سفت نشده باشد، نخود و لوبیا که سبز رنگ و در غلاف باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درآمد
تصویر درآمد
سود و بهره ای که از کار و تجارت یا ملک داری و زراعت به دست آید، سود، دخل، برای مثال درآمد مرد را بخشنده دارد / زمین تا درنیارد برنیارد (نظامی۲ - ۳۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ مَ)
دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری فلاورجان و 37هزارگزی جنوب راه شوسۀ مبارکه به اصفهان. با 165 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درآمد
تصویر درآمد
سود، بهره که از سود و تجارت و یا غیره بدست آید سود، بهره، دخل
فرهنگ لغت هوشیار
غله نارس نخود و لوبیا و مانند آنها که نرسیده باشد و آنرا بریان کنند و بخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درآمد
تصویر درآمد
دخل، عایدی، شروع، ابتدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درمل
تصویر درمل
((دُ مُ))
غله نارس، نخود و لوبیای سبز که هنوز در غلاف باشند، دلمل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درآمد
تصویر درآمد
کسب
فرهنگ واژه فارسی سره
دخل، رزق، عایدی، مداخل، مدخل
متضاد: هزینه
فرهنگ واژه مترادف متضاد