معنی درمل درمل((دُ مُ)) غله نارس، نخود و لوبیای سبز که هنوز در غلاف باشند، دلمل تصویر درمل فرهنگ فارسی معین
درمل درمل غله نارس نخود و لوبیا و مانند آنها که نرسیده باشد و آنرا بریان کنند و بخورند فرهنگ لغت هوشیار
درمل درمل دلمل، غلۀ نارس، دانه ای که هنوز نرسیده و سفت نشده باشد، نخود و لوبیا که سبز رنگ و در غلاف باشد فرهنگ فارسی عمید
ارمل ارمل بی زن: زن نگرفته زن مرده زن رها، نیازمند بی برگ بینوا، سال بی باران مرد بی زن مرد عزب مرد زن مرده بیوه بدبخت و فقیر، محتاج درویش و بیچاره مرد بی توشه مفلس مسکین، جمع ارامل و ارامیل و ارامله فرهنگ لغت هوشیار