جدول جو
جدول جو

معنی دخوار - جستجوی لغت در جدول جو

دخوار
عبدالرحیم علی بن حامد ملقب به مهذب الدین. او راست: مختصر حاوی محمد بن زکریا. ابن ابی اصیبعه گوید او از بزرگان و یکه تازان زمان خود بود وصناعت طب بدو ختم شده است. مولد و منشاء وی دمشق و از مردم قرن هفتم است. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 239 و الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 308 و عبدالرحیم بن علی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلوار
تصویر دلوار
(دخترانه)
نام شهری در استان بوشهر، محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دروار
تصویر دروار
(دخترانه)
در (عربی) + وار (فارسی) مانند در، هچون در
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
مشکل، سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخوار
تصویر نخوار
جبان، ترسو، ضعیف، متکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلوار
تصویر دلوار
دلاور، دلیر، بی باک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژوار
تصویر دژوار
دشوار، مشکل، سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دشخوار
تصویر دشخوار
سخت، مشکل، برای مثال با مردم سهل خوی دشخوار مگوی / با آنکه در صلح زند جنگ مجوی (سعدی - ۱۷۲ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند
فرهنگ فارسی عمید
(گُ رَ دَ / دِ)
بدخوراک. (ناظم الاطباء). بدغذا. (یادداشت مؤلف). آنکه غذای بد خورد.
- بدخوار گردانیدن، بدخوراک کردن. اجداع، بدخوار گردانیدن مادر کودک را. (منتهی الارب) ، بی وقار و سبک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ خوا / خا)
مشکل. دشوار. سخت. (یادداشت مؤلف).
- بدخوار گشتن، دشوار و سخت شدن:
یکی کار بد خوار و دشوار گشت
ابا کرد کشورهمه یار گشت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دخدار
تصویر دخدار
پارسی تازی گشته تختار تختدار جامه خواب جامه پیسه سیاه و سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخوار
تصویر نخوار
ضعیف، ترسو، متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشخوار
تصویر دشخوار
سخت و دشوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
مشکل، سخت
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کناره زمین یا چهار سمت خانه درست کنند و جائی را باآن محصور سازند، دیوال هم گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوار
تصویر دیوار
جداری از سنگ، چوب، آجر و غیره که اطراف خانه، زمین و باغ و غیره به جهت محصور کردن و حفاظت آن بنا می کنند، حایل میان دو چیز
دیوار کسی کوتاه بودن: کنایه از زبون و ناتوان بودن
دیوار حاشا بلند بودن: کنایه از همه چیز را آسان انکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
((دُ))
سخت، مشکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشخوار
تصویر دشخوار
((دُ خا))
سخت، مشکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوار
تصویر دیوار
حصار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
مشکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
Unfriendly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
peu amical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
poco amigable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
अव्यवस्थित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
tidak ramah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
onvriendelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
недружелюбный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
poco amichevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
pouco amigável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
不友好的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
nieprzyjazny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
недружелюбний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
unfreundlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دشوار
تصویر دشوار
לא ידידותי
دیکشنری فارسی به عبری