- دخترگی
- دوشیزگی، بکارت
معنی دخترگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوشیزگی بکارت دختره
مربوط به دختر، دختر بودن، پردۀ بکارت، در علم زیست شناسی بافت نازکی در دهانۀ مهبل که بر اثر رابطۀ جنسی، فشار یا ضربۀ شدید پاره می شود
Daughterly
дочерний
Tochter-
дочірній
córkowy
filial
filiale
filial
filial
dochterlijk
seperti putri
بنتيٌّ
पुत्री
kız evladı gibi
kama binti
แบบลูกสาว
কন্যা ধরনের
بیٹیوں جیسا
قدرت و توانائی
حالت کیفیت تنگدل اندوهگینی غمناکی ملامت تنگدلی
منجم، ستاره شناس، طالع بین، فال گیر، برای مثال نه رهنمای به کار آیدش نه اخترگر / نه فالگوی به کار آیدش نه خواب گزار (عنصری - ۷۳)
قدرت، توانایی، قدرت دست یافتن به چیزی، توانگری
منجم، فال گوی
Longing, Homesickness
Access
женственность
доступ