منزلی است حاجیان را در راه بصره و مکه نزدیک سواج. و این کلمه علم منقول است از زجیج مصغر زج. در شعر زیر از عدی بن رقاع نام این منزل را با حاء (مهمله) خواندم: اطربت ام رفعت لعینک غدوه بین المکیمن و الزجیح حمول. (از معجم البلدان)
منزلی است حاجیان را در راه بصره و مکه نزدیک سواج. و این کلمه علم منقول است از زجیج مصغر زج. در شعر زیر از عدی بن رقاع نام این منزل را با حاء (مهمله) خواندم: اطربت ام رفعت لعینک غدوه بین المکیمن و الزجیح حمول. (از معجم البلدان)
ابن ثابت مکنی به ابوالغصن تابعی است. و ’جحی’ اوست و گفته اند غیر اوست. (منتهی الارب). تابعی در ادبیات تاریخی و اسلامی به کسی اطلاق می شود که در زمان پس از پیامبر اسلام می زیسته، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها در زمینه دین، فقه، حدیث و اخلاق تعلیم دیده است. بسیاری از مراجع دینی و فقهای اولیه اسلام از تابعین بودند. نقل روایت های آنان در منابع معتبر اسلامی باعث شده است که پژوهشگران با دقت زیاد زندگی و علم این افراد را بررسی کنند.
ابن ثابت مکنی به ابوالغصن تابعی است. و ’جحی’ اوست و گفته اند غیر اوست. (منتهی الارب). تابعی در ادبیات تاریخی و اسلامی به کسی اطلاق می شود که در زمان پس از پیامبر اسلام می زیسته، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها در زمینه دین، فقه، حدیث و اخلاق تعلیم دیده است. بسیاری از مراجع دینی و فقهای اولیه اسلام از تابعین بودند. نقل روایت های آنان در منابع معتبر اسلامی باعث شده است که پژوهشگران با دقت زیاد زندگی و علم این افراد را بررسی کنند.
رودی که از زردکوه بختیاری و بگفتۀ یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان. بگفتۀ حمزه نام آن دیلدا کودک بوده است به معنی دجلۀ صغیر و به دجیل معرب شده. (معجم البلدان). این رود را به مناسبت آنکه از شوشتر (تستر) می گذرد ’دجیل تستر’ نامیده اند و هم بمناسبت گذشتنش از اهواز ’دجیل اهواز’ نام گرفته است. رجوع به هر یک از این دو ترکیب در ذیل همین لغت شود. مرحوم کسروی در بارۀ دجیل می نویسد که در زمانهای پیشین دجیل نام شتیت یا چهاردانگه بوده است یعنی شاخۀ بزرگتر رود کارون که از برابر شهر شوشتر انقسام می پذیرد و شاخۀ دیگر که گرگر یا دودانگه یا مسرقان باشد کوچکتر از شتیت است. (از تاریخ پانصد سالۀ خوزستان). - دجیل اهواز، دجیل تستر: شبیب خارجی در سال 76 هجری قمری با سلاح تمام و برگستوان در دجیل اهواز به آب افتاد و غرق شد. (حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص 304). رجوع به معجم البلدان ذیل دجیل شود. - دجیل تستر،: آب دجیل تستر از کوه زرده و دیگر جبال لر برمی خیزد و بعد از سی وچند فرسنگ به تستر می رسد و چون قریب المسافه است هنوز سرد می باشد و هاضم تمام و در زبر تستر بر آن آب شاپور ذوالاکتاف شادروانی ساخته است و آبرا مثالثه کرده و بگرد تستر درآورده چهار دانگ در ممر اول در غربی شهر روان است و دو دانگ در ممر مجدد شرقی شهر جاری است و در حدود لشکر هر دو با هم پیوسته با آب دزفول وکرخه به شطالعرب می ریزد. طول این رود هشتاد فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 195 و 215)
رودی که از زردکوه بختیاری و بگفتۀ یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان. بگفتۀ حمزه نام آن دیلدا کودک بوده است به معنی دجلۀ صغیر و به دجیل معرب شده. (معجم البلدان). این رود را به مناسبت آنکه از شوشتر (تستر) می گذرد ’دجیل تستر’ نامیده اند و هم بمناسبت گذشتنش از اهواز ’دجیل اهواز’ نام گرفته است. رجوع به هر یک از این دو ترکیب در ذیل همین لغت شود. مرحوم کسروی در بارۀ دجیل می نویسد که در زمانهای پیشین دجیل نام شتیت یا چهاردانگه بوده است یعنی شاخۀ بزرگتر رود کارون که از برابر شهر شوشتر انقسام می پذیرد و شاخۀ دیگر که گرگر یا دودانگه یا مسرقان باشد کوچکتر از شتیت است. (از تاریخ پانصد سالۀ خوزستان). - دجیل اهواز، دجیل تستر: شبیب خارجی در سال 76 هجری قمری با سلاح تمام و برگستوان در دجیل اهواز به آب افتاد و غرق شد. (حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص 304). رجوع به معجم البلدان ذیل دجیل شود. - دجیل تستر،: آب دجیل تستر از کوه زرده و دیگر جبال لر برمی خیزد و بعد از سی وچند فرسنگ به تستر می رسد و چون قریب المسافه است هنوز سرد می باشد و هاضم تمام و در زبر تستر بر آن آب شاپور ذوالاکتاف شادروانی ساخته است و آبرا مثالثه کرده و بگرد تستر درآورده چهار دانگ در ممر اول در غربی شهر روان است و دو دانگ در ممر مجدد شرقی شهر جاری است و در حدود لشکر هر دو با هم پیوسته با آب دزفول وکرخه به شطالعرب می ریزد. طول این رود هشتاد فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 195 و 215)
ریگزاریست متصل به علم السعد که دو کوهند از دومه بر یک روزه راه و خودریگ به دو روزه راه امتداد دارد و بحدود تیماء است و بگفتۀ غوری در بلاد کلب واقعست. (معجم البلدان)
ریگزاریست متصل به علم السعد که دو کوهند از دومه بر یک روزه راه و خودریگ به دو روزه راه امتداد دارد و بحدود تیماء است و بگفتۀ غوری در بلاد کلب واقعست. (معجم البلدان)
دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه، شهرستان سنندج، در 34هزارگزی شمال پاوه یک هزارگزی شمال رود خانه سیروان. کوهستانی و سردسیر است و 1072تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن لبنیات، مختصر میوه، غلات و شغل اهالی مکاری، گیوه و شال بافی است. راه آن مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه، شهرستان سنندج، در 34هزارگزی شمال پاوه یک هزارگزی شمال رود خانه سیروان. کوهستانی و سردسیر است و 1072تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن لبنیات، مختصر میوه، غلات و شغل اهالی مکاری، گیوه و شال بافی است. راه آن مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
حجت گوی، جمع واژۀ حاج. (منتهی الارب). حج کنندگان. حج گزاران: سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود. (گلستان). - متوکلاً علی زاد الحجیج، بی زاد و توشه در سفر حج. ، مردی که غور زخم وی بمیل آزموده شده باشد. (آنندراج)
حجت گوی، جَمعِ واژۀ حاج. (منتهی الارب). حج کنندگان. حج گزاران: سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود. (گلستان). - متوکلاً علی زاد الحجیج، بی زاد و توشه در سفر حج. ، مردی که غور زخم وی بمیل آزموده شده باشد. (آنندراج)