- دثار
- لباس رو
معنی دثار - جستجوی لغت در جدول جو
- دثار
- لباسی که روی لباس های دیگر بر تن کنند مانند جبه و عبا، روپوش، بالاپوش، لباس رو
- دثار ((دِ))
- روپوش، لباسی که روی لباس های دیگر پوشند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کار گریز آن که دست به کاری نزند
مبتلا
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
هلاک، انقراض، زال، محو شدن، هلاکی، دم و نفس
نشانه ها، یادبودها، یادگارها
سامان
اثر، نشانه ها، علامت
پیدا، پدیدار صاحب دیر، دیر نشین
شکاف کوه، غار، دره
پس مانده
غافل، کهنه
مرگ نابودی روز تیر شید (چهارشنبه)، شب تیرشید، دشمنی، کرت درکشاورزی جویبار، شکست، پیشامد رخداد
گرفتار، مبتلا
چرک جامگی، زنگ زدگی، فراموش شدگی، نشان زدودگی، کلانسالی، سبز شدن گیاهان کار گریز، گرانجان، خوابناک پر خواب کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده گردیدن شمشیر، ناپدید شدن نشان زود فراموش شدن و از یاد رفتن، کهنگی فرسودگی، هلاک فنا. (اسفار 173: 2)
باران سست فلاخنگر شکارگر که با فلاخن شکار کند
هالک، غافل، کهنه، مندرس
لغزیدن و افتادن، به سر درآمدن
هلاک شدن، تباه شدن، هلاک، تباهی
کس، کسی، صاحب دیر، ساکن دیر، دیرنشین
واحد پول ایالات متحدۀ آمریکا و چند کشور دیگر
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، گاباره، مغار، مغاره برای مثال یکایک پراکنده بر دشت و غار / قدی چون درخت و دهان چون دهار (اسدی - ۱۶۲)
سرگیجه، حالتی که شخص تصور می کند تمام چیزها دور او می چرخد
هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند، گردنده
به سر درآمدن لغزیدن و سقوط کردن بسر در آمدن، لغزش
پراکندگی، افشاندنی، پاشیدنی
جمع اثر، نشانه ها
گرفتار، مبتلا
((دُ))
فرهنگ فارسی معین
کهنه گردیدن رسم، چرکین شدن جامه، زنگ آلوده گردیدن شمشیر، ناپدید شدن نشان، زود فراموش شدن