بنا بروایت اصمعی بازاری است از بازارهای عرب به عمان. (معجم البلدان). قصبتی بوده است به عمان و مردم آن در زمان حضرت رسول اکرم بدلالت و ریاست حذیفه بن محصن الازدی هیأتی به مدینه فرستادند و اسلام پذیرفتند. ظاهراًپس از ویران شدن قصبه بازاری که اصمعی از آن نام میبرد بدانجا برپا گشته است. (از قاموس الاعلام ترکی). ونیز رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان ج 2 ص 276 شود
بنا بروایت اصمعی بازاری است از بازارهای عرب به عمان. (معجم البلدان). قصبتی بوده است به عمان و مردم آن در زمان حضرت رسول اکرم بدلالت و ریاست حذیفه بن محصن الازدی هیأتی به مدینه فرستادند و اسلام پذیرفتند. ظاهراًپس از ویران شدن قصبه بازاری که اصمعی از آن نام میبرد بدانجا برپا گشته است. (از قاموس الاعلام ترکی). ونیز رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان ج 2 ص 276 شود
نام قصبه ای کنار نهر سادلج از نواحی سند در جنوب غربی تبت به کشور هندوستان (و شاید جزء پاکستان امروز باشد) و برهمنان را بدانجا زیارتگاهی بزرگ و معبدی مشهور است. (از قاموس الاعلام ترکی)
نام قصبه ای کنار نهر سادلج از نواحی سند در جنوب غربی تبت به کشور هندوستان (و شاید جزء پاکستان امروز باشد) و برهمنان را بدانجا زیارتگاهی بزرگ و معبدی مشهور است. (از قاموس الاعلام ترکی)
نوعی از ریحان است و آنرا سوسنبرگویند و آن گرم و خشک است در سوم فواق را نافع است. (برهان). سیسنبر است و آن بری و بستانی میباشد و بری قویتر از بستانی است. سوسنبر بستانی. ریحان خاص
نوعی از ریحان است و آنرا سوسنبرگویند و آن گرم و خشک است در سوم فواق را نافع است. (برهان). سیسنبر است و آن بری و بستانی میباشد و بری قویتر از بستانی است. سوسنبر بستانی. ریحان خاص
الشیخ ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله الانصاری الاسیدی مشهور به دباغ متولد به سال 605 و متوفی به سال 696 هجری قمری مردی فقیه و مورخ و عالم و ازمردم قیروان بود. تألیفاتی دارد که از آن جمله است کتابی نیکو و سودمند در بارۀ طبقاتی از فضلا که از آغاز رواج اسلام در قیروان بدان شهر درآمده اند. و نیز ’معالم الایمان فی معرفه اهل القرآن’ در چهار جزء و ’تاریخ ملوک الاسلام’ و ’جلاءالافکار فی مناقب الانصار’ از اوست. (معجم المطبوعات العربیه) (الاعلام زرکلی ج 2)
الشیخ ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن عبدالله الانصاری الاسیدی مشهور به دباغ متولد به سال 605 و متوفی به سال 696 هجری قمری مردی فقیه و مورخ و عالم و ازمردم قیروان بود. تألیفاتی دارد که از آن جمله است کتابی نیکو و سودمند در بارۀ طبقاتی از فضلا که از آغاز رواج اسلام در قیروان بدان شهر درآمده اند. و نیز ’معالم الایمان فی معرفه اهل القرآن’ در چهار جزء و ’تاریخ ملوک الاسلام’ و ’جلاءالافکار فی مناقب الانصار’ از اوست. (معجم المطبوعات العربیه) (الاعلام زرکلی ج 2)
آنکه عمل دبس کند یا آنرا بفروشد. دوشاب گر. (مهذب الاسماء) (دهار). دوشاب پز. شیره پز. این انتساب اشتغال به عمل دوشاب را میرساند. (سمعانی) ، دوشاب فروش. شیره فروش
آنکه عمل دبس کند یا آنرا بفروشد. دوشاب گر. (مهذب الاسماء) (دهار). دوشاب پز. شیره پز. این انتساب اشتغال به عمل دوشاب را میرساند. (سمعانی) ، دوشاب فروش. شیره فروش
امیر دباج، از معظم ترین حکام و امرای اسحاق وند گیلان از معاصران غازان خان است. کتاب درهالتاج لعزهالدّباج تألیف قطب الدین شیرازی بنام اوست. (تاریخ مغول اقبال ص 507). و رجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 2 ص 193 و 194 و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 10 و 11 و 13 شود
امیر دباج، از معظم ترین حکام و امرای اسحاق وند گیلان از معاصران غازان خان است. کتاب درهالتاج لعزهالدّباج تألیف قطب الدین شیرازی بنام اوست. (تاریخ مغول اقبال ص 507). و رجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 2 ص 193 و 194 و ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 10 و 11 و 13 شود
پوست پیرا. (منتهی الارب) (دستور اللغه) (دهار) (مهذب الاسماء). پوست پیراه. پوست پیرای. آنکه پوست را پیراید. کلغارگر. (ملخص اللغات حسن خطیب). آشگر. چرمگر. بسیار پیراینده پوست. ج، دباغون. (مهذب الاسماء). در قاموس کتاب مقدس آمده است: معتقدین خصوصاً یهود آنرا یکی از کارهای پست میدانستند و بدان لحاظ همواره دباغان در خارج شهر اقامت میورزیدند. (قاموس کتاب مقدس) : و لشکر این علویان دانی که باشند؟ کفشگران درغایش (؟) و دباغان آوه... (النقض ص 474). و هو دباغ للمعده (طرثوث) . (ابن البیطار). - امثال: آخر گذر پوست به دباغان است
پوست پیرا. (منتهی الارب) (دستور اللغه) (دهار) (مهذب الاسماء). پوست پیراه. پوست پیرای. آنکه پوست را پیراید. کلغارگر. (ملخص اللغات حسن خطیب). آشگر. چرمگر. بسیار پیراینده پوست. ج، دباغون. (مهذب الاسماء). در قاموس کتاب مقدس آمده است: معتقدین خصوصاً یهود آنرا یکی از کارهای پست میدانستند و بدان لحاظ همواره دباغان در خارج شهر اقامت میورزیدند. (قاموس کتاب مقدس) : و لشکر این علویان دانی که باشند؟ کفشگران درغایش (؟) و دباغان آوه... (النقض ص 474). و هو دباغ للمعده (طرثوث) . (ابن البیطار). - امثال: آخر گذر پوست به دباغان است
دهی است از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار. واقع در 77 هزارگزی شمال خاور گاوبندی دارای 86 سکنه. آب آن از چاه و باران و محصول آنجاغلات و خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار. واقع در 77 هزارگزی شمال خاور گاوبندی دارای 86 سکنه. آب آن از چاه و باران و محصول آنجاغلات و خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن