جدول جو
جدول جو

معنی دایی - جستجوی لغت در جدول جو

دایی
برادر مادر، خالو، کاکو، کاکویه
تصویری از دایی
تصویر دایی
فرهنگ فارسی عمید
دایی
دائی، خال، برادر مادر، خالو، دای، مربرار:
ام و اب و خواهر و برادر چه شدند
کو عمه و عم و خاله و دایی کو،
تأثیر
لغت نامه دهخدا
دایی
برادر مادر خال خالو
تصویری از دایی
تصویر دایی
فرهنگ لغت هوشیار
دایی
برادر مادر، خال
تصویری از دایی
تصویر دایی
فرهنگ فارسی معین
دایی
کاکو
تصویری از دایی
تصویر دایی
فرهنگ واژه فارسی سره
دایی
خال، خالو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جدایی
تصویر جدایی
قطع رابطۀ زناشویی، طلاق، دوری، فراق، تفکیک مثلاً جدایی دین از سیاست
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی آنکه حاضر است جان خود را در راه کسی یا رسیدن به هدفی از دست بدهد، کنایه از بسیار ارادتمند و دوستدار، مخلص، کنایه از عیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادایی
تصویر ادایی
کسی که ناز بسیار کند کسی که بیشترکراهت و خشم به تصنع آرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
تنهائی، بعد، هجر، فراق
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که خود را سربهای دیگری کند فدوی قربانی، عاشق، داوطلب، دزد غارتگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
((جُ))
دور از هم بودن، تنهایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدایی
تصویر خدایی
((خُ))
الوهیت، خداوندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
کسی که جان خود را برای کسی یا هدفی بدهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
متارکه، طلاق، هجران، انفصال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خدایی
تصویر خدایی
الهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
Sacrificial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
Apartness, Detachedness, Disaffiliation, Disassociation, Dissociation, Separation, Severance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
séparation, détachement, désaffiliation, désassociation, dissociation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
sacrificiel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
分离 , 脱离 , 解离
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
sacrificial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
separación, desapego, desafilación, disociación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
separazione, distacco, disaffiliazione, disassociazione, dissociazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
separação, desapego, desafiliação, desassociação, dissociação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
жертвоприношення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
sacrificial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
odrębność, oddzielenie, odłączenie, dezintegracja, separacja, rozstanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
відокремленість , відокремленість , відокремлення , дисоціація , розділення , розрив
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
ofiarny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
opfernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
Absonderung, Abgeschiedenheit, Abspaltung, Dissoziation, Trennung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
жертвенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جدایی
تصویر جدایی
отдельность , отстраненность , отделение , диссоциация , разделение , разрыв
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فدایی
تصویر فدایی
sacrificale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی