معنی دایی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دایی
دایی
- دایی
- دائی، خال، برادر مادر، خالو، دای، مربرار:
ام و اب و خواهر و برادر چه شدند
کو عمه و عم و خاله و دایی کو،
تأثیر
لغت نامه دهخدا
ادایی
- ادایی
- کسی که ناز بسیار کند کسی که بیشترکراهت و خشم به تصنع آرد
فرهنگ لغت هوشیار