جدول جو
جدول جو

معنی داوودان - جستجوی لغت در جدول جو

داوودان
نام موضعی است به بصره بنا بگفتۀ یاقوت حموی در معجم البلدان، نسبت بدان داوودانی است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاوندان
تصویر یاوندان
پادشاه، برای مثال چو یاوندان به مجلس می گرفتند / ز مجلس مست چون گشتند رفتند (رودکی - ۵۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داو دادن
تصویر داو دادن
در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن، نوبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
پاینده، پایدار، همیشگی، تا همیشه، از مدت ها پیش، جاوید
فرهنگ فارسی عمید
(دَ گُ دَ / دِ)
معنی ترکیبی آن خدادان و حاکم شناس باشد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
نسبت است به داوودان که شهری است از نواحی بصره
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام دهقانی مالک زمینی که شهر واسط بر آن بنا شده است. (الکامل ابن اثیر از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 516)
لغت نامه دهخدا
(نی ی)
محمد بن عبدالعزیز از مردم داوودان راوی است. از عیسی بن یونس الرملی روایت دارد و ابوعبدالله الرصافی از وی. (از معجم البلدان ذیل داوودان). نقش روات در تاریخ اسلام به عنوان حافظان و ناقلان سنت های نبوی بی بدیل است. این افراد در جمع آوری و ثبت احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) نه تنها در کنار محدثان، بلکه در ایجاد اسناد معتبر حدیثی نقش اساسی دارند. بدون این روات، مسلمانان نمی توانستند به درستی از تعالیم پیامبر اسلام بهره برداری کنند.
لغت نامه دهخدا
جعبۀ دارو، پستانک
لغت نامه دهخدا
نام دهی است در طرف غربی و یک فرسخی واسط، (برهان)، یاقوت گوید از نواحی شرقی واسط و به یک فرسنگی آن است، از آنجاست احمد بن محمد بن علی بن الحسین انطاکی ابوالعباس معروف به ابن طلائی که پیری صالح و اهل قرآن بود، ببغداد در آمد و از ابی القاسم اسماعیل بن احمد سمرقندی و دیگران سماع حدیث کرد و به داوردان باز گردید و آنجا بریاضت و مجاهدت عمر گذارد و در 455 هجری قمری درگذشت، (معجم البلدان)، در داوردان دیری منسوب به حضرت حزقیل هست، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دان دان
تصویر دان دان
دانه دانه، پراکنده و از هم جدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داو دار
تصویر داو دار
ادعا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داو دادن
تصویر داو دادن
نوبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی لوله دار که به وسیله آن دارو در دهان بیمار یا شیر بدهان کودک میریختند
فرهنگ لغت هوشیار
امیر البحر کاپیتن: و به جهت رفع خصماء فرنگیه او را قاپودان یعنی میر بحر کرده است
فرهنگ لغت هوشیار
ناودان. روزوشب گاه وبیگه این باران غافل ازراه آب ناویدان. (سنائی انجمن لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داو دادن
تصویر داو دادن
((دَ))
حق تقدم برای حریف قایل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
جاودان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
Everlasting, Immortal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
éternel, immortel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
永遠の , 不死の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
נִצְחִי , נִצְחִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
शाश्वत , अमर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
abadi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
นิรันดร์ , มหัศจรรย์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
eeuwig, onsterfelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
ewig, unsterblich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
eterno, inmortal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
eterno, immortale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
eterno, imortal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
永恒的 , 不朽的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
wieczny, nieśmiertelny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
вічний , безсмертний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
вечный , бессмертный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاویدان
تصویر جاویدان
영원한 , 불사의
دیکشنری فارسی به کره ای