جدول جو
جدول جو

معنی داودلو - جستجوی لغت در جدول جو

داودلو
(وو)
دهی است از دهستان چهار دولی بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 77هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 14هزارگزی خاور شوسه شاهین دژ به میاندوآب. دارای 71 سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و نخود و کرچک. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی اهالی جاجیم بافی. راه آن مالروست. این ده دو محل است بفاصله دوهزار گز بنام داودلو بالا و داودلو پایین. سکنۀ داودلو پایین 40 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
کسی که به میل و ارادۀ خود حاضر شود کاری را بر عهده بگیرد، داوخواه. داوطلبین غلط است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داودار
تصویر داودار
مدعی، ادعا کننده
فرهنگ فارسی عمید
(دِلْ لُ)
از شعرا و نویسندگان ایتالیاست که در1480 میلادی تولد یافته و در 1561 میلادی درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(وو)
دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری قوچان و 4هزارگزی شمال شوسۀ قدیم قوچان به مشهد. دارای 834 سکنه. آب آن از قنات. محصول آن سیب زمینی. شغل مردمش زراعت و مالداری و قالیچه بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُ لُ)
نام خاندانی به ونیز ایتالیا. از این خاندان چهار تن به منصب دژی رسیده اند و دژ عنوان رئیس جمهوری قدیم ژن و ونیز بوده است. نام دژان مذکور بدینگونه است:
هانری اول، وی به سال 1192 میلادی در 82 سالگی بریاست برگزیده شد و از هادیان شوالیه های چهارمین سفر صلیبیون به قسطنطنیه بود و به سال 1205 درگذشت.
جوانی داندولو، وی به سال 1280 برگزیده شد و در 1289 بمرد.
فرانچسکو داندولو، وی از 1328 تا 1339 این منصب داشت.
آندره داندولو در 1342 انتخاب شد و1345 رخت از جهان بربست
لغت نامه دهخدا
(وو)
دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقعدر 27هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 27هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی است و دارای 131 سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان چای پاره بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 15 هزارگزی شمال باختری زنجان و 12 هزارگزی راه آهن زنجان تبریز، کوهستانی، سردسیر و دارای 192 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دادخواه، نامزد، خواستار، پیشی جوینده در امری بر دیگران، خواستار چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوآلو
تصویر گاوآلو
قسمی آلوی درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
((طَ لَ))
آن که به اراده خویش آماده شود که کاری را بر عهده گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داودار
تصویر داودار
مدعی، ادعا کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
داو خواه، داوخواه، درخواستگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
متطوّعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
Volunteer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
volontaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
志愿者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
자원봉사자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
волонтёр
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
Freiwilliger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
رضاکار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
স্বেচ্ছাসেবক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
อาสาสมัคร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
kujitolea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
gönüllü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
ボランティア
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
wolontariusz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
מִתנַדֵּב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
स्वयंसेवक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
relawan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
vrijwilliger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
волонтер
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
voluntario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
volontario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داوطلب
تصویر داوطلب
voluntário
دیکشنری فارسی به پرتغالی