داودار داودار دارندۀ داو در اصطلاح بازی نرد، مضاعف کننده رهن در قمار، (از شعوری ج 1 ص 412)، هرزه و هذیان و ذم و ناسزا و فحشیات، (شعوری ج 1 ص 412) لغت نامه دهخدا
چاودار چاودار گیاهی از تیره گندمیان بارتفاع یک تا دو متر و دارای برگهای پهن خشن و سنبله ای دراز مرکب ازسنبلکهاست و آن در اراضی خشک و آهکی روییده میشود. دانه هایش برای تهیه آرد و نان بکار میرود دیرک دیله بارنج فرهنگ لغت هوشیار
چاودار چاودار گیاهی از خانوادۀ غلات با خوشۀ بلند و برگ های پهن که از دانۀ آن مشروبات الکلی تهیه می کنند و یا به عنوان خوراک حیوانات استفاده می شود، دیوک فرهنگ فارسی عمید
دامدار دامدار کسی که با دام جانوران را صید می کرد، صیاد، برای مِثال فراوان رنج بیند دامداری / به دشت و کوه تا گیرد شکاری (فخرالدین اسعد - ۳۶۵) فرهنگ فارسی عمید
داردار داردار داد و فریاد، سر و صدا، جار و جنجال، جنگ و هیاهوصبر کردن، درنگ کردنداردار کردن: داد و فریاد کردن، سر و صدا راه انداختن فرهنگ فارسی عمید