- دانایی
- فهم
معنی دانایی - جستجوی لغت در جدول جو
- دانایی
- آگاهی وقوف، علم معرفت دانش: (دانایی توانایی است)
- دانایی
- زیرکی، هوشیاری، خردمندی،
برای مثال هرکه در او جوهر دانایی است / در همه چیزیش توانایی است ، عالم بودن، دانا بودن(نظامی۱ - ۸۳)
- دانایی
- آگاهی، وقوف، علم، دانش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
مکنت، مال، ثروت
بصیرت، دانش، ادراک
آنچه از خواسته و کالا که مال انسان باشد، سرمایه، ثروت، تمول، وزارتخانه یا اداره ای که مالیات ها را وصول می کند و به امور درآمد و هزینۀ کشور رسیدگی می کند، مالیه، نوعی از پارچۀ ابریشمی موج دار
حماقت، نادانی و بیخردی
(کودکان) بزن وبکوب ورقص وآواز
ثروت، مال، داشت، نگه داشت، نگهبانی، پارچه ای ابریشمین رنگارنگ موج دار، وزارتخانه ای که وظیفه اش محاسبه و وصول مالیات می باشد
نادانی، کودنی، برای مثال من سخن گویم تو کانایی کنی / هر زمانی دست بر دستی زنی (رودکی - ۵۴۰)
تعالی
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
حاجت نیازمندی، ضرورت، سزاواری شایستگی لیاقت، طور روش رسم، ضروری
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
پارسی است گونه ای از جامه ابریشمین پارچه ای است ابریشمین، نوعی از شراب لعلی
گیتایی
قابلیت، طاقت، قدرت، استعداد، امکان، اختیار
تاثیر
خالصی
پاشا شدن امارت یافتن
تعارف، معرفت، عرفان
منسوب به دو پا
خود آرایی، تکبر خودپسندی، زیبایی خوشگلی
لوله خمیده
از جنس خارا گرانیتی
درختی از تیره سدایبان جزو دسته مرکبات که میوه اش بزرگتر از پرتقال و طعم آن ترش و شیرین است. رنگ میوه اش زرد و داخلش سبز رنگ و دارای پوستی ضخیم میباشد
وقوف آگاهی، دانشمندی
خردمند، هوشیار
اعلم و داناتر بودن
ازدواج زناشویی نکاح
نیرومندی، اقتدار قدرت
عرض مقابل درازی طول: بمیانجی ایشان مر آن باقی را و هستی سیاهی و سپیدی و درازی و پهنایی چنان نیست که هستی زمان و تغیر که ایشانرا ثبات است و زمان و تغیر را ثبات نیست