فراخای زیر کوه. دامن کوه. لحف. (منتهی الارب). بن کوه. پهنای کوه. زیر کوه یا بلندی: منارۀ بلند در دامنۀ الوند پست نماید. (گلستان). چشم چو بگشود در آن دامنه دید که جا تر بود و بچه نه. ایرج میرزا. - دامنۀ کوه، دامن کوه. زیر سینۀ آن: آن بحر محیط الم عشق بتانیم کز دامنۀ کوه بلا ساحل ما شد. ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج). حضیض، پستی زمین در دامنۀ کوه. (از منتهی الارب). - تا دامنۀ قیامت، تا دامن قیامت. همیشه. الی الابد. تا اول قیامت
فراخای زیر کوه. دامن کوه. لحف. (منتهی الارب). بن کوه. پهنای کوه. زیر کوه یا بلندی: منارۀ بلند در دامنۀ الوند پست نماید. (گلستان). چشم چو بگشود در آن دامنه دید که جا تر بود و بچه نه. ایرج میرزا. - دامنۀ کوه، دامن کوه. زیر سینۀ آن: آن بحر محیط الم عشق بتانیم کز دامنۀ کوه بلا ساحل ما شد. ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج). حضیض، پستی زمین در دامنۀ کوه. (از منتهی الارب). - تا دامنۀ قیامت، تا دامن قیامت. همیشه. الی الابد. تا اول قیامت
منسوب به دامن. مخفف دامانی. (انجمن آرا) ، جزئی از قماش که برای دامان بکار برند. پاره ای از قماش که خیاط برای دامن تقدیر کند، جامه که پوشند خادمات بر روی دیگر جامه ها و آن از کمر تا شتالنگ را پوشد، چادر. چادر باریک یک عرض بی درز. (غیاث) ، سرانداز. مقنعه. سرانداز زنان را گویند. (برهان) (شعوری ص 432 ج 1) : خود این شه را حق آن شاه افکنی داد که بر سرهای شاهان دامنی داد. امیرخسرو. هدایت گوید: شعر مذکور در فوق یحتمل اصطلاح هند باشد
منسوب به دامن. مخفف دامانی. (انجمن آرا) ، جزئی از قماش که برای دامان بکار برند. پاره ای از قماش که خیاط برای دامن تقدیر کند، جامه که پوشند خادمات بر روی دیگر جامه ها و آن از کمر تا شتالنگ را پوشد، چادر. چادر باریک یک عرض بی درز. (غیاث) ، سرانداز. مقنعه. سرانداز زنان را گویند. (برهان) (شعوری ص 432 ج 1) : خود این شه را حق آن شاه افکنی داد که بر سرهای شاهان دامنی داد. امیرخسرو. هدایت گوید: شعر مذکور در فوق یحتمل اصطلاح هند باشد
قریه ای است که بفاصله 12500 گز در شمال شرق قریۀ پریان، در علاقۀ حکومت درجه 3 پنجشیر مربوط به حکومت اعلی پروان و واقع بین خط 70 درجه و 6 دقیقه و 48 ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 35 درجه 45 دقیقه 43 ثانیۀ عرض البلد شمالی است. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
قریه ای است که بفاصله 12500 گز در شمال شرق قریۀ پریان، در علاقۀ حکومت درجه 3 پنجشیر مربوط به حکومت اعلی پروان و واقع بین خط 70 درجه و 6 دقیقه و 48 ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 35 درجه 45 دقیقه 43 ثانیۀ عرض البلد شمالی است. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسۀ اصفهان به کوهرنگ و داران. دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است. آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی و جاجیم بافی است. تلفن و مرکز پخش بنزین و در حدود 25 باب دکان دارد. در شمال این آبادی چمن وسیعی وجود دارد که با هواپیماهای سبک می توان در آن نشست. در 9هزارگزی مسیر شوسه ای که از نجف آباد به دامنه می رسد منطقه ای بنام کیز وجود دارد که در فصل زمستان آنجا سرمایی سخت و شدید می شود. و در موقع بارندگی و برف عبور از آن غیرممکن می گردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسۀ اصفهان به کوهرنگ و داران. دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است. آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی و جاجیم بافی است. تلفن و مرکز پخش بنزین و در حدود 25 باب دکان دارد. در شمال این آبادی چمن وسیعی وجود دارد که با هواپیماهای سبک می توان در آن نشست. در 9هزارگزی مسیر شوسه ای که از نجف آباد به دامنه می رسد منطقه ای بنام کیز وجود دارد که در فصل زمستان آنجا سرمایی سخت و شدید می شود. و در موقع بارندگی و برف عبور از آن غیرممکن می گردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)