جدول جو
جدول جو

معنی دامساز - جستجوی لغت در جدول جو

دامساز
سازنده دام
تصویری از دامساز
تصویر دامساز
فرهنگ لغت هوشیار
دامساز
سازندۀ دام، کسی که دام درست می کند یا دام می گستراند
کنایه از آنکه دیگری را با مکر و فریب گرفتار سازد، حیله گر و فریب دهنده
تصویری از دامساز
تصویر دامساز
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمساز
تصویر دمساز
مانوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دمساز
تصویر دمساز
درد آشنا، سازگار، موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمساز
تصویر دمساز
همدم، همراز، هم صحبت، همنشین، موافق، سازگار، دمخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمساز
تصویر دمساز
همدم، همراز، موافق، سازگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهمساز
تصویر ناهمساز
نا موافث، ناموافق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دمسازی
تصویر دمسازی
همدمی همرازی مصاحبت، موافقت سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوا ساز
تصویر دوا ساز
کسی که دارو میسازد. آنکه دوا تهیه کند برای فروش دوا ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواساز
تصویر دواساز
داروگر، داروساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزمساز
تصویر رزمساز
ساز کننده جنگ آماده کننده مقدمات حرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانساز
تصویر جانساز
خدا، آخشیجان
فرهنگ لغت هوشیار
حالتی که بسبب خستگی ناتمام ماندن خواب بیخوابی و کسالت در شخصیت ایجاد شود بطوریکه دهان گشاده دستها کشیده و سینه منبسط گردد، دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارساس
تصویر دارساس
ترکی آلاکلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد بند باز ریسمان باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامیار
تصویر دامیار
آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد، صید کار
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که برای صید جانوران دام گذارند جای دام. یا دامگاه دیو دنیا عالم سفلی. یا دامگاه گرگ دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامدار
تصویر دامدار
کسی که با دام جانوران را صید می کرد، صیاد، برای مثال فراوان رنج بیند دامداری / به دشت و کوه تا گیرد شکاری (فخرالدین اسعد - ۳۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامگاه
تصویر دامگاه
جایی که برای گرفتار ساختن جانوران دام بگذارند، جای دام، برای مثال دلش چون شدی سیر از این دامگاه / در آن خرگه آوردی آرامگاه (نظامی - ۱۰۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که از روی نسخۀ طبیب داروها را تهیه و ترکیب می کند، دواساز، سازندۀ دارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
وکیل، مهندس، خدمتکار و مانند آن، کارگشا
فرهنگ لغت هوشیار
برماسیدنی نیست بپسودنی نیست مس کردنی نیست. اقتباس از آیه 97 سوره 20 (طه) : قال ذهب فان لک فی الحیاه ان تقول لامساس. (گفت پس برو پس بتحقیق مرتر است در زندگانی که بگویی روا نیست من خادم همی پردازم اکنون ساحریست سامری کو تا بیاید گوشمال لامساس. (انوری) لا مشاحه فی الاصطلاح. نزاعی در اصطلاح نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادمساز
تصویر نادمساز
آنکه سازگار نیست ناموافق مخالف مقابل دمساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامجاز
تصویر نامجاز
ناروا آنکه مجازنیست غیرماذون، ناروا ممنوع مقابل مجاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمساز
تصویر ناهمساز
ناسازگارغیرمتناسب بی تناسب، ناهم کوک مقابل همساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامسان
تصویر هامسان
همانندی همسانی: (از هامسانی در حروف عربیت هامسانی در بیان نظم و اعجاز نیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارباز
تصویر دارباز
داربازنده، کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد، بندباز، ریسمان باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دامیار
تصویر دامیار
شکارچی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دامگاه
تصویر دامگاه
جایی که برای شکار کردن جانوران دام گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دامدار
تصویر دامدار
کسی که به خرید و فروش حیوانات اهلی می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که دارو می سازد، آن که دوا تهیه می کند، دواساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارساز
تصویر کارساز
چاره جو، مشکل گشا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامیاز
تصویر خامیاز
خمیازه، برای مثال آن چنان کز عطسه و از خامیاز / این دهان گردد به ناخواه تو باز (مولوی - ۶۴۹)
فرهنگ فارسی عمید