جدول جو
جدول جو

معنی دالین - جستجوی لغت در جدول جو

دالین
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 24هزارگزی جنوب خاور اردکان، کنار شوسۀ شیراز به اردکان، جلگه است و سردسیر و مالاریائی و دارای 730 تن سکنه، آب آن از رود خانه شش پیر است و محصول آنجا غلات وحبوبات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، نام محلی کنار راه شیراز به اردکان میان سنگر و ده پاگا در 72هزارگزی شیراز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دالیا
تصویر دالیا
(دخترانه)
نام گلی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالین
تصویر بالین
(دخترانه)
کمکی دیوار و ستون، چوبی که پشت در نهند، کلون (نگارش کردی: بان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارین
تصویر دارین
دنیا و آخرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نالین
تصویر نالین
از جنس نی، نیی، نیین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دالمن
تصویر دالمن
دال، عقاب
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، شیرگنجشک، لاشخور، کلمرغ، دژکاک، دال، مردارخوٰار، ورکاک، نسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالین
تصویر بالین
بستر، بالش، آنچه در موقع خواب بر آن تکیه دهند، آن قسمت از بستر یا تختخواب که طرف سر و سینه واقع می شود
فرهنگ فارسی عمید
کوچۀ باریک یا راهرو منزل یا کاروان سرا که بالای آن خانه ساخته باشند، راهرو سرپوشیده، دهلیز
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به بال
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه، در17500 گزی شمال سلوانا در مسیر راه ارابه رو موانا قرار دارد، در دره واقع و هوای آن معتدل است و 109 تن سکنه دارد، آب آن از روضه چای و محصول آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد و در تابستانها می توان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
پایتخت استونی بر کنار خلیج فنلاند، دارای 145000 تن سکنه و صادرات آن چوب است، روسها این شهر را ’روال’ میگویند
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ژان - لامبر (1767- 1820 میلادی). وی یکی از مردان سیاسی و انقلابی فرانسه بود و در پاریس متولد شد و در همان جا درگذشت. پدرش صاحب مهمانخانه و خود عضو تجارتخانه بود، روزنامۀ ’لامی د سیتواین’ را منتشر ساخت ولی موفقیتی بدست نیاورد. پس از ’دهم اوت’ منشی محکمۀ کمون پاریس شد و در مقابل کنوانسیون از اعضاء کمون دفاع کرد و سپس عضو مجلس کنوانسیون شد و نتوانست از مخالفت با کشتار سپتامبر خودداری کندو در مخالفت با ’ژیروندن ها’ انتقام جویی خود را آشکار ساخت و علیه روبسپیر رأی داد. در دسامبر 1794 میلادی با خانم ’فونتنای’ ازدواج کرد. بانوی مذکور همان کسی است که بعدها پس از مرگ روبسپیر به ’نوتردام دو ترمیدور’ ملقب شد و در دورانی که تالین در مصر بود، خانم مذکور افتضاحاتی برپاساخت از آن جمله صاحب سه اولاد شد که یکی از آنها دکتر ’کابارو’ متوفی بسال 1870 میلادی است و چون تالین به پاریس برگشت، او را طلاق داد. آنگاه بنا بخواهش خود کنسول ’الیکانت’ اسپانیا شد و پس از چند سال بپاریس بازگشت و در همان جا درگذشت. رجوع بمادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
کوه، کوهی واقع در جنوب ایتالیا، نزدیک ’کاسینو’ داری 519گز ارتفاع. به سال 529 ’سن بنویی’ در آنجا صومعه ای برای پیروان مسلک خود ساخت که در قرون وسطی بتمام عالم مسیحیت پرتو افکند و به سال 1944 بسبب یک بمباران شدید بکلی خراب گردید
لغت نامه دهخدا
موضعی است ظاهراً بحدود موصل، و محل اقامت کردان آن نواحی، و شاید نیز صورتی از داسن باشد، رجوع به داسن شود، (از کتاب کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 176)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خواشید، بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 32 هزارگزی باختر ششتمد و 6هزارگزی باختر راه شوسه سبزوار به کاشمر واقع است، کوهستانی، معتدل و دارای 676 تن سکنه است آب مشروب آن از قنات و محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است راه مالرو دارد، این ده را در اصطلاح محلی فیده سرا نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
اسکله ای است در بحرین که از هندوستان مشک به آنجا آورند و کسی را که اهل دارین باشد، ’داری’ میخوانند، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دولاب. (منتهی الارب). دولاب که بگاو گردد. (مهذب الاسماء). قسمی آلت آبیاری. (مفاتیح العلوم). چرخ آب. چرخ آب کش. چرخ آبی که بدست کشند یا بگاو. ج، دوالی. (مهذب الاسماء) ، کوزۀ دولاب. (منتهی الارب) ، تنه ای دراز که در سر آن یک طرف رسن از برگ خرما و مانند آن بندند و در طرف دیگر دلو و نحو آن بسته بدان آب پاشی نمایند. (منتهی الارب) ، انگور نیمرس اندک سیاهی گرفته. (منتهی الارب). انگور لک زده. رجوع به لک زدن شود، غوره که بجائی آویخته شود تا پخته گردد و بخوردن درآید. ج، دوالی. (منتهی الارب)
ساق و تنه بعض درختان که برروند دراز و جز با تکیه کردن بچیزی برپانتواند بود چون رز و جز آن. ج، دوالی: و شجرات الفلفل شبیه اند به دوالی العنب. (ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام شهرکی است بر کنارۀ غربی فرات میان عانه و رحبه. (معجم البلدان). آنرا دالیه بن طوق نیز گویند. (تجارب الامم ج 2 ص 37)
لغت نامه دهخدا
یکی از سه ناحیۀ گرمسیر فارس در نزدیکی کازرون، از توابع اردشیر خوره که اغلب هوای آن گرم و غله بوم است، (فارسنامه ابن بلخی چ سید جلال الدین طهرانی ص 112)، رجوع به دادین و دادین بالا و دادین پایین شود
لغت نامه دهخدا
در فرهنگ شعوری نام مرغی است که چکک نیز گویند و گوید در فرهنگ نعمت اﷲ نیز چنین است، (شعوری ج 1 ص 415)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مالین
تصویر مالین
خونین و مالین
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی و برابر با قالیچه در استان پارس نزدیک به جهرم شهری است به نام غالینی که از دیر باز مردم آن بوب می بافته اند گمان می رود که غالی و غالین هر دو پیوندی با نام این شهر داشته باشند در باره کجایی بودن واژگان قالی و قالین فرهنگ معین خاموش است ولی این واژگان را بر کرفته از قالیقلا دانسته فرش پشمی کرکدار که از قدیم در ایران بافته می شد قسمی فرش پرزدار منقش و گرانبها: آنچه می باید که ازآمل و طبرستان حاصل شود و آن را بوسهل اسمعیل حاصل گرداند: زرنیشابوری هزار هزار دینار و جامه های رومی و دیگر اجناس هزار تا و محفوری و قالی هزار دست... توضیح 1 قالی در دسته بندی هنرهای تصویری در رده منسوجات قرار دارد. عوامل تشکیل دهنده قالی عبارتند از: رنگ آمیزی و هماهنگی رنگها نقشه و نظم موزون نقشها و زمینه و بافت. توضیح 2 قالی با الیاف حیوانی و نباتی تهیه می گردد. به عبارت دیگر مواد اصلی قالی پنبه یا کتان و پشم یا ابریشم است... نخستین مرحله ایجاد قالی ریسندگی است و آن مرحله تهیه نخ برای بوجود آوردن تارها و پودهاست. پس از این مرحله مرحله کار بافندگی است و از اینجاست که دار نخهای رنگین نقشه و قالیباف پا در میان می گذارند. دار بر زمین استوار می گردد و نخهای رنگین بدان آویزان می شوند و قالی باف در پای آن می نشیند و نقشه را پیش روی خود می گذارد و قالی را می بافد. یا قالی باغی. نوعی قالی است که نقش آن پر گل و گیاه است. این نوع در مغرب ایران بیشتر بافته می شود. یا قالی شکاری. در نقش آن از مناظر شکار استفاده می شود. این نوع قالی از اواخر قرن شانزدهم م. تقریبا مقارن با زمان سلطنت شاه تهماسب تحت تاثیر مینیاتور بوجود آمده. در این نوع انواع پرندگان و حیوانات شکاری با شکارچی پیاده یا سواره که تیر و کمان یا بازی در دست دارد دیده می شود. قالی شکاری در زمان شاه عباس تکمیل شد و در این زمان نقشهای آن در نهایت درجه مسبک گردید. از معروفترین و بهترین نمونه های قالی شکاری قالیی است که متعلق به امپراتوری اتریش بود و آن نیز در زمان صفویه بافته شده است. یا قالی گلدانی. نوعی قالی که در وسط آن طرح گلدانی است و گلها بی آنکه سر بدر آورند حول و حوش گلدان را پر می کنند از قرن 18 م این نوع طرح بسادگی و خشونت گراییده و معمولا مانند طرحهای کاشی جزئیات تزیینی خود را از دست داده است نوع مزبور معمولا در شمال غربی ایران بافته شده است. یا قالی لهستانی. تار و پود این نوع قالی از پشم بسیار نازک ابریشم زرین و سیمین است. سیاحان قرن 17 م. در آثار خود از قالیهایی که با گلابتون زرین و سیمین بافته شده اند نام می برند و می نویسند که در کاخهایی پذیرایی شده اند که با فرشها مشرف بوده است و بر پشتی هایی تکیه زده اند که از قالیها بسی نفیس تر بوده متاسفانه این نوع قالیها بمرور زمان رنگ خود را می بازد. بدیهی است قالیهای مزبور نرم تر از قالیهایی که با پشم بافته می شوند هستند. قالیهای لهستانی را در گذشته به دستور شاهان برای اهدا بسلاطین خارجی می بافته اند و به همین دلیل است که این گونه فرشهای ابریشمی و زربفت را غالبا در موزه های سلطنتی اروپا می بینیم نمونه ای از این قالی هم اکنون در موزه ویکتوریا آلبرت انگلستان وجود دارد. این نوع قالیها را از آن جهت لهستانی می گویند که در گذشته تصور می کردند قالیهای مزبور بوسیله بافندگان ایرانی در لهستان بافته میشوند. یا قالی میر. نقشه آن بوته هایی ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را فرا گرفته و از جهت شباهت باسم گلابی و بادامی معروف است. حاسیه آن نقشه ای از خطوط راه راه است. دو نقش مو دارد. این نوع قالیها در سربند بافته شده
فرهنگ لغت هوشیار
غالی قالین قالی بنگرید به قالی قالی: جایی که حمید خان نشسته بود غالیهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند
فرهنگ لغت هوشیار
گمراهان گمراه بیره، آواره، جمع ضالین، غلامی که راه خانه را مولی را گم کرده بی قصد مقابل آبق که قصد گریز دارد، انسان یا حیوان گمشده، گمشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوین
تصویر داوین
یکی از جامه های زنان (در ردیف سماخچه و پیرهن نام برند
فرهنگ لغت هوشیار
در آینده درون آینده مقابل خارج جمع داخلین، درون اندرون، مقابل خارج. یا داخل و خارج. درون و بیرون، داخله و خارجه، جمع داخل، درونیان، درون ها، درآیندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالیز
تصویر دالیز
دهلیز، دالان
فرهنگ لغت هوشیار
دو سرای این جهان و دیگر جهان دنیا و آخرت. در عربی در حالت نصبی و جری استعمال میشود ولی در فارسی مراعات این عمل نمیکنند
فرهنگ لغت هوشیار
راهرو سر پوشیده، کوچه سر پوشیده، دهلیز خانه. محل میانه خالی و درب کوچه، دهلیز که مابین دو در باشد، کریدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولین
تصویر دولین
فرانسوی سنگچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالین
تصویر بالین
بالشی را گویند که زیر سر نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالان
تصویر دالان
راهرو سرپوشیده، کوچه سر پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داوین
تصویر داوین
داون، یکی از جامه های زنان (در ردیف سماخچه و پیرهن نام برند)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالین
تصویر بالین
بالش، بستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دالان
تصویر دالان
تونل
فرهنگ واژه فارسی سره