- داغولی
- عیاری مکاری
معنی داغولی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مکار، حیله گر
مکار، حیله گر، دغول
مکار، حیله گر
قضاوت
پیچمالی: گروهی بوده اند راهزن که دستارآشفته بر سر می پیچدند
منسوب به دزفول از مردم دزفول
دو زبانی دروغبافی
دارای چشمان زاغ
خبر گیری، خبر آوردن برای کسی، شکایت کردن از کسی پیش کسی بردن
دانه ها و گرههای باندازه گردو که در گلو و دیگر اعضای مردم برآید و درد نکند سلعه
منگوله، دستار
طره و ریشۀ دستار، منگوله، شاشوله، برای مثال شاغولۀ دستار تو اینجا نخرند / دستار نگهدار و برو بر سر پیچ (ابن یمین - ۶۵۲)
مربوط به داوود مثلاً زره داوودی، لحن داوودی، در علم زیست شناسی نوعی گل درشت و پرپر به رنگ های سرخ، زرد و سفید، در علم زیست شناسی گیاه این گل با شاخه های راست و بلند و برگ های بریده که بلندیش تا یک متر می رسد و در تابستان و پاییز گل می دهد
منسوب به کابول ب کابلی} یک سیه رو دیو کابولی زنی گشت بر شهزاده ناگه رهزنی) (مثنوی)
اشتغال سرگرمی در کار و شغل یا مشغولی دل. گرفتاری فکر: خداوند زاده برقاعده درست حرکت کند و به ری آید و مشغولی دل نمانده باشد
نوعی گل درشت و پر پر به رنگ های سرخ، زرد و سفید، داودی
غده های زیر پوستی که درد ندارد
کسی که چشمان زاغ دارد
غده ای سفت و سخت و بی درد به اندازۀ گردو که در زیر پوست بدن پیدا شود، دیوغول، غول، غول بیابانی
Medicinal, Pharmaceutical
медицинский , фармацевтический
medizinisch, pharmazeutisch
лікарський , фармацевтичний
leczniczy, farmaceutyczny
药用的 , 药品的
medicinal, farmacêutico
medicinale, farmaceutico
medicinal, farmacéutico
médicinal, pharmaceutique
medicinaal, farmaceutisch
obat, farmasi
دوائيٌّ
औषधीय , औषधीय