جدول جو
جدول جو

معنی داغمه - جستجوی لغت در جدول جو

داغمه
خشکی پوست لب از بیماری تب
تصویری از داغمه
تصویر داغمه
فرهنگ لغت هوشیار
داغمه
خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب، تاول هایی که در دهان یا بر روی لب پیدا می شود
تصویری از داغمه
تصویر داغمه
فرهنگ فارسی عمید
داغمه
((مِ))
خشکی لب یا پوست، سفتی روی زخم، روغن بسته شده، داغلمه
تصویری از داغمه
تصویر داغمه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داغله
تصویر داغله
دغاگر، کینه پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داغصه
تصویر داغصه
کشکک زانو، گوشت آگنده، آب تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامغه
تصویر دامغه
شکستگی سر که بدماغ رسد
فرهنگ لغت هوشیار
مونث دایم یا قضیه دایمه قضیه است که حکم در آن به دوام اسبت محمول بموضوع باشد اعم از آنکه دوام در ضمن ضرورت باشد یا نه مثل (هر انسانی دایماحیوان است) و بنابرین قضیع دایمه اعم از قضیه ضروریه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامغه
تصویر دامغه
شکستگی سر که به دماغ برسد، جراحتی که تا مغز سر برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامغه
تصویر دامغه
((مِ غِ یا غَ))
شکستگی ای است که به دماغ رسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داغلمه
تصویر داغلمه
((لَ مِ))
خشکی لب یا پوست، سفتی روی زخم، روغن بسته شده، داغمه
فرهنگ فارسی معین