- داستانی
سزاوار مثل زدن، مثل زدنی،
- داستانی شدن، سزاوار مثل زدن گردیدن، مثل زدنی شدن، درخور شهره شدن گردیدن، درخور مثل سائر گشتن شدن:
سخن کز دهان بزرگان رود
چو نیکو بود داستانی شود،
ابوشکور،
مکافات بد گر کنی نیکوی
به گیتی درون داستانی شوی،
فردوسی،
،
(در ترکیب) : همداستانی، موافقت، مرافقت
- داستانی شدن، سزاوار مثل زدن گردیدن، مثل زدنی شدن، درخور شهره شدن گردیدن، درخور مثل سائر گشتن شدن:
سخن کز دهان بزرگان رود
چو نیکو بود داستانی شود،
ابوشکور،
مکافات بد گر کنی نیکوی
به گیتی درون داستانی شوی،
فردوسی،
،
(در ترکیب) : همداستانی، موافقت، مرافقت
