جدول جو
جدول جو

معنی داروکان - جستجوی لغت در جدول جو

داروکان
دهی از دهستان نیکشهر شهرستان چاه بهار که در 18هزارگزی شمال خاور نیکشهر و 5هزارگزی شمال شوسه نیکشهر واقع و محلی است، کوهستانی گرمسیر مالاریائی، سکنه آن 500 تن است، آب آن از رودخانه و محصول آنجا برنج، خرما و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریکان
تصویر باریکان
(پسرانه)
دماغه کوه (نگارش کردی: باریکان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داروسای
تصویر داروسای
کسی که دارو می ساید، سایندۀ دارو، هاون یا ظرف دیگر که در آن دارو بکوبند یا بسایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که از روی نسخۀ طبیب داروها را تهیه و ترکیب می کند، دواساز، سازندۀ دارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
جای فروش دارو برای بیماران، دواخانه، داروکده
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان لارشا بخش بمپور شهرستان ایرانشهر که در 80 هزارگزی جنوب بمپور و کنار راه مالرو چانف به کشیک واقع و محلی است کوهستانی، گرمسیر مالاریائی، سکنۀ آن 200 تن آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، خرما، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
جعبۀ دارو، پستانک
لغت نامه دهخدا
(رَ)
قریه ای در یک فرسنگی مرو که گروهی از اهل علم از آن برخاسته اند مانند علی بن ابراهیم سلمی، ابوالحسن مروزی دارانی... (معجم البلدان). از بخشهای شهر قدیم طوس. (نخبهالدهر دمشقی ص 225). رجوع به دارگان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
دوا خانه، دوا فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکان
تصویر تاریکان
بهنگام تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی لوله دار که به وسیله آن دارو در دهان بیمار یا شیر بدهان کودک میریختند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داراشان
تصویر داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروکده
تصویر داروکده
جایی که در آن دارو فروشند مغازه فروش دارو دواخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکان
تصویر تاریکان
به هنگام تاریکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروزین
تصویر داروزین
((وِ زِ))
نرده ای که جلو اتاق یا ایوان درست کنند، تکیه گاه، طارمی، دارافزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
((نِ))
دواخانه، محل فروش دارو، دراگ استور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که دارو می سازد، آن که دوا تهیه می کند، دواساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
Chemist, Pharmacist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
pharmacien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
apotheker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
eczacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
약사 , 약사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
薬剤師 , 薬剤師
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
רַפָּאִי , רוֹקֵחַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
फार्मासिस्ट , फार्मासिस्ट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
apoteker
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
аптекарь , фармацевт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
Apotheker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacéutico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacêutico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
药剂师 , 药剂师
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
aptekarz, farmaceuta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
фармацевт , фармацевт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
mtaalamu wa dawa, mfamasia
دیکشنری فارسی به سواحیلی