جدول جو
جدول جو

معنی دارودان - جستجوی لغت در جدول جو

دارودان
جعبۀ دارو، پستانک
لغت نامه دهخدا
دارودان
ظرفی لوله دار که به وسیله آن دارو در دهان بیمار یا شیر بدهان کودک میریختند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داروسای
تصویر داروسای
کسی که دارو می ساید، سایندۀ دارو، هاون یا ظرف دیگر که در آن دارو بکوبند یا بسایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارادار
تصویر دارادار
شان و شوکت، کروفر، جنگ وهیاهو
فرهنگ فارسی عمید
زمینی که در آن دانه ها یا قلمه های درختان را بکارند تا پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند، تخمدان، دانه دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که از روی نسخۀ طبیب داروها را تهیه و ترکیب می کند، دواساز، سازندۀ دارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
جای فروش دارو برای بیماران، دواخانه، داروکده
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان لارشا بخش بمپور شهرستان ایرانشهر که در 80 هزارگزی جنوب بمپور و کنار راه مالرو چانف به کشیک واقع و محلی است کوهستانی، گرمسیر مالاریائی، سکنۀ آن 200 تن آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، خرما، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نیکشهر شهرستان چاه بهار که در 18هزارگزی شمال خاور نیکشهر و 5هزارگزی شمال شوسه نیکشهر واقع و محلی است، کوهستانی گرمسیر مالاریائی، سکنه آن 500 تن است، آب آن از رودخانه و محصول آنجا برنج، خرما و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی است به بصره بنا بگفتۀ یاقوت حموی در معجم البلدان، نسبت بدان داوودانی است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام دهی است در طرف غربی و یک فرسخی واسط، (برهان)، یاقوت گوید از نواحی شرقی واسط و به یک فرسنگی آن است، از آنجاست احمد بن محمد بن علی بن الحسین انطاکی ابوالعباس معروف به ابن طلائی که پیری صالح و اهل قرآن بود، ببغداد در آمد و از ابی القاسم اسماعیل بن احمد سمرقندی و دیگران سماع حدیث کرد و به داوردان باز گردید و آنجا بریاضت و مجاهدت عمر گذارد و در 455 هجری قمری درگذشت، (معجم البلدان)، در داوردان دیری منسوب به حضرت حزقیل هست، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام دهقانی مالک زمینی که شهر واسط بر آن بنا شده است. (الکامل ابن اثیر از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 516)
لغت نامه دهخدا
(دَ گُ دَ / دِ)
معنی ترکیبی آن خدادان و حاکم شناس باشد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
به معنی تخمدان باشد و آن زمینی است که شاخه های درخت در آن فروبرند تا سبز شود و از آنجا بجای دیگر نقل کنند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
امیر البحر کاپیتن: و به جهت رفع خصماء فرنگیه او را قاپودان یعنی میر بحر کرده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دان دان
تصویر دان دان
دانه دانه، پراکنده و از هم جدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارادار
تصویر دارادار
ثبات و پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داراشان
تصویر داراشان
آنکه صاحب شان و شوکت دارا باشددارد آنکه سیرت پادشاهان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار دان
تصویر بار دان
خرجین جوال، صراحی (شراب)
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
دوا خانه، دوا فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داروزین
تصویر داروزین
((وِ زِ))
نرده ای که جلو اتاق یا ایوان درست کنند، تکیه گاه، طارمی، دارافزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروخانه
تصویر داروخانه
((نِ))
دواخانه، محل فروش دارو، دراگ استور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
کسی که دارو می سازد، آن که دوا تهیه می کند، دواساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
Chemist, Pharmacist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
pharmacien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacêutico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacéutico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
farmacista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
аптекарь , фармацевт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
药剂师 , 药剂师
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
aptekarz, farmaceuta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
фармацевт , фармацевт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
Apotheker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داروساز
تصویر داروساز
apotheker
دیکشنری فارسی به هلندی