- داره
- خانه کوچک، خانه بزرگ، زمین فراخ
معنی داره - جستجوی لغت در جدول جو
- داره ((رِ یا رَ))
- وظیفه، راتبه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بارگاه، محلیکه کارهای دولتی را انجام میدهند
سازمان، ستاد، سرپرستی
پرده نشینی
صدارت درفارسی بالا نشینی، پیش رسانی نخست وزیری
دیواره، دیوارمانند مانند دیوار، هر چیزی که شبیه دیوار باشد
((اِ رِ))
فرهنگ فارسی معین
نظام دادن، گرداندن کار، بخشی از هر وزارتخانه که مسئولیت انجام دادن بخشی از کارهای دولتی را به عهده دارد
نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است، گرداندن امور، مدیریت مثلاً ادارۀ زندگی
اداره شدن: انجام شدن
اداره کردن: گرداندن امور، مدیریت
اداره شدن: انجام شدن
اداره کردن: گرداندن امور، مدیریت
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
موضوع، مورد
واجد، متمول
اعطا
از دو طرف یا از دو جانب
کشتار
مونث دمر: بی سود زن
پلیدی، بدی آزار رسانی، جهمرزی (زنا)
ربودن ربودگی
چنبره، پرهون، گردی
چرخه
قاعده و قانون
پرگار، چرخنده گردنده مونث دوار، پرگار، هاله ماه
یک دور گردیدن
سنسکریت اردو داس تیغ کج نوعی حربه دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است، داس، شمشیر کوچک دودمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز باشد، یا دهره دهر هلال ماه. یا دهره صبح روشنی صبح
غرش شیر، بیشه، بوستان، گله انبوه: اشتر و گوسپند گروه شتران، بیشه انبوه، چینه دان مرغ خرمگس
جر دهنده، کسره دهنده
تبسیده تفسان، ترب رشتی از گیاهان بر زن کوی مونث جار: ادویه حاره اغذیه حاره، ترب رشتی
سنگ سخت، سنگ خارا
مسافر، غریب
ماده شتر ماده شتر تندرو