معنی داره - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با داره
داره
داره
موافق نوشتۀ موسی خورنی مورخ ارمنی اسم نهمین پادشاه اشکانی یعنی همان کسی است که ما بعنوان بلاش اول میشناسیم. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 3613 شود و ظاهراً این کلمه صورتی از واژه ’دارا’ است که در پارسی امروز داریوش میگوییم. (ایران باستان ج 3 ص 2597)
لغت نامه دهخدا
داره
داره
ریگزار. (منتهی الارب) ، سرای، قبیله، زمین وسیع میان کوهها، هر چیز که محیط چیزی باشد، خرمن ماه. هالۀ ماه. ج، دارات و دور، دارات العرب جاهایی است در بلاد عرب. (اقرب الموارد). بر بیشتر از صد جای اطلاق میشود. (ناظم الاطباء). که از آن جمله اند: داره اجد. داره ابرق. دارهالارآم. دارهالاسواط. دارهالاقط. دارهالاکلیل. دارهالاکوار. دارهالانوار. دارهالبیضاء. دارهالتلی. دایرهالثلماء. دارهالجأب، دارهالجثوم. دارهالجعلب. دارهالجمد. دارهالجولاء. دارهالخرج. دارهالخلاءه. دارهالخنازیر. دارهالخنزر. دارهالخنزیرین. دارهالدور. دارهالذئب. دارهالذؤیب. دارهالرجلین. دارهالرمح. دارهالرمرم. دارهالردم. دارهالرها. دارهالسلم. دارهالصفائح. دارهالعلیا. دارهالعنقر. دارهالغبیر. دارهالغزیل. دارهالغبیر. دارهالقداح. دارهالقطقط. دارهالقلتین. دارهالقموس. دارهالکبشات. دارهالکور. دارهالمثامن. دارهالمراض. دارهالمردمه. دارهالمرورات. دارهالمکامن. دارهالملکه. دارهالنشاش. دارهالنصاب. دارهالیعضید. داره اهوی. داره باسل. داره بدوتین. داره تیل. داره جدی. داره جلجل. داره جودات. داره جوله. داره جهد. داره جیفون. داره حوق. داره خو. داره داثر. داره ذات عرش. داره دمون. داره رابغ. داره رفرف. داره ردهه. داره رهبی. داره سعر. داره شبیث. داره شجا. داره شجر. داره صاره. داره صعیط. داره صلصل. داره صندل. داره عبس. داره عسعس. داره عوارض. داره عوارم. داره عویج. داره فتک. داره فروع. داره قرح. داره قو. داره کامس. داره کبد. داره ماسل. داره متابع. دارهمحصن. داره معروف. داره مکمن. داره ملحوب. داره مواضیع. داره موضوع. داره واحد. داره وسط. داره وشجی. داره واسط. داره هضب. داره یمعون. که حدود و مشخصات برخی از آنها مجهول است. رجوع به ترکیبات داره شود
لغت نامه دهخدا
داره
داره
شهری است از توابع خابور (در بین النهرین). (معجم البلدان) ، نام موضعی است و در شعر طرماح آمده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دارا
دارا
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
فرهنگ نامهای ایرانی
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.