جدول جو
جدول جو

معنی داراشکوه - جستجوی لغت در جدول جو

داراشکوه
دارای شکوه و قدرت مانند شکوه و قدرت دارا، داراشان
تصویری از داراشکوه
تصویر داراشکوه
فرهنگ فارسی عمید
داراشکوه
(شُ)
کسی که شکوه و جلال او مانند دارا باشد:
داور داراشکوه، ای آنکه تاج آفتاب
از سر تعظیم برخاک جناب انداختی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ماده ای سمی که از ترکیب کلر و جیوه یا ترکیب جیوه و سم الفار به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریاشکوه
تصویر دریاشکوه
دارای شکوه و عظمت مانند دریا
فرهنگ فارسی عمید
(رْ اِ کَ نَ / نَ)
سمی است قتال و مصنوع از زیبق و سم الفار... و در مصر دواءالشعث خوانند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی از دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. انتهای راه فرعی فسا به داراکویه. شصت و یک هزارگزی خاور فسا. جلگه. سکنه 269 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، حبوبات، برنج است. شغل اهالی زراعت، قالی و گلیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی بمغرب اصفهان
لغت نامه دهخدا
(دَرْ شُ)
دارای هیبت و وقار مانند دریا. (ناظم الاطباء) :
بر آن پهن صحرای دریاشکوه
حصاری زد از موج لشکر چو کوه.
نظامی.
به قلب اندرون شاه دریاشکوه
سپه گرد بر گرد دریا چو کوه.
نظامی.
بفرمان شه پیر دریاشکوه
جواهر برون ریخت از کان کوه.
نظامی.
کس آگه نه کآن گنج دریاشکوه
ز دریا بر او جمع شد یا ز کوه.
نظامی.
برآنم که این طاق دریاشکوه
معلق چو دودیست بر اوج کوه.
نظامی.
کمر بر کمر گرد بر گرد کوه
یکی وادیی بود دریا شکوه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام کوهی و ناحیتی به هرسین. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارا شکوه
تصویر دارا شکوه
دارای شکوه و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
چهار تکه
فرهنگ گویش مازندرانی