محمد دارایی متخلص به ’شاه’ که در دورۀصفویه میزیسته و مدتی در هند بوده و در هر علم کم وبیش آگاهی داشته است. نمونه ای از شعر او این است: جهدی کن و در راه خدا پا بردار زاد ره آخرت ز دنیا بردار با دست تهی مرو بدرگاه کریم آب از ساحل برای دریا بردار. (تذکرۀ نصرآبادی ص 186)
محمد دارایی متخلص به ’شاه’ که در دورۀصفویه میزیسته و مدتی در هند بوده و در هر علم کم وبیش آگاهی داشته است. نمونه ای از شعر او این است: جهدی کن و در راه خدا پا بردار زاد ره آخرت ز دنیا بردار با دست تهی مرو بدرگاه کریم آب از ساحل برای دریا بردار. (تذکرۀ نصرآبادی ص 186)
یکی از پنج کوره (شهرستان) ایالت فارس در قدیم ’خشکی فارس را در قدیم پنج کوره گرفته اند چون اردشیرخوره، واصطخر و دارابجرد و شاپورخوره و قبادخوره و در هر یک چند ولایت و شهر بوده و هست. و حدود آن کورها تا ولایت عراق عجم و خوزستان و لرستان شبانکاره و بحر فارس پیوسته است’. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 113). رجوع به دارابجرد و داراگرد شود
یکی از پنج کوره (شهرستان) ایالت فارس در قدیم ’خشکی فارس را در قدیم پنج کوره گرفته اند چون اردشیرخوره، واصطخر و دارابجرد و شاپورخوره و قبادخوره و در هر یک چند ولایت و شهر بوده و هست. و حدود آن کورها تا ولایت عراق عجم و خوزستان و لرستان شبانکاره و بحر فارس پیوسته است’. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 113). رجوع به دارابجرد و داراگرد شود
همان دارابگرد است و گرد به معنی شهر است یعنی شهر دارا. (فرهنگ لغت شاهنامه ص 126). ’شهری است خرم و آبادان و بسیار خواسته و هوای بد، به ناحیت پارس. و از وی مومیائی خیزد که بهمه جهان جایی دیگر نبود. و اندر نواحی وی کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی...’. (حدود العالم)
همان دارابگرد است و گرد به معنی شهر است یعنی شهر دارا. (فرهنگ لغت شاهنامه ص 126). ’شهری است خرم و آبادان و بسیار خواسته و هوای بد، به ناحیت پارس. و از وی مومیائی خیزد که بهمه جهان جایی دیگر نبود. و اندر نواحی وی کوههاست از نمک سپید و سیاه و سرخ و زرد و هر رنگی...’. (حدود العالم)
یکی از پنج کورۀ ولایت پارس است. این کوره منسوب است به دارای بزرگ پسر بهمن بن اسفندیار. دارابجرد را دارابن بهمن بنا کرده است. شهری مدور چنانکه به پرگار کرده اند و حصاری محکم در میان شهر و خندقی که به آب معین برده اند و چهار دروازه بدین حصار است و اکنون شهر خراب است و هیچ نمانده است جز این دیوار و خندق و هوای آن گرمسیر است و (دارای) درخت خرما باشد و آب روان بدست و مومیایی از آنجا خیزد از کوهی قطره قطره می چکد و کانی است که از هفت رنگ نمک از آنجا خیزد. (از فارسنامۀ ابن البلخی چ گای لسترنج ص 129). رجوع به همان مأخذ ص 129 و خورۀ داراب در این لغت نامه شود
یکی از پنج کورۀ ولایت پارس است. این کوره منسوب است به دارای بزرگ پسر بهمن بن اسفندیار. دارابجرد را دارابن بهمن بنا کرده است. شهری مدور چنانکه به پرگار کرده اند و حصاری محکم در میان شهر و خندقی که به آب معین برده اند و چهار دروازه بدین حصار است و اکنون شهر خراب است و هیچ نمانده است جز این دیوار و خندق و هوای آن گرمسیر است و (دارای) درخت خرما باشد و آب روان بدست و مومیایی از آنجا خیزد از کوهی قطره قطره می چکد و کانی است که از هفت رنگ نمک از آنجا خیزد. (از فارسنامۀ ابن البلخی چ گای لسترنج ص 129). رجوع به همان مأخذ ص 129 و خورۀ داراب در این لغت نامه شود