- دادیار (پسرانه)
- حامی قانون، مجری عدالت (نگارش کردی: دادیار)
معنی دادیار - جستجوی لغت در جدول جو
- دادیار
- معاون دادستان وکیل عمومی
- دادیار
- معاون دادستان، وکیل عمومی
- دادیار
- معاون دادستان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد، صید کار
کسی که یاری عدل کند
آنکه کارش اجرای عدالت است، عدالت پیشه
شکارچی
جمع دیر، کنشت ها
عادل، دادگر
داد دهنده، دادگر، عادل، بخشاینده، آفریننده، آفریدگار، برای مثال جز این بت که هر صبح از این جا که هست / برآرد به یزدان دادار دست (سعدی۱ - ۱۷۹)
یکی از نام ها و صفات باری تعالی،برای مثال هرآن کس که داند که دادار هست / نباشد مگر پاک و یزدان پرست (فردوسی - ۶/۲۲۵) ، هنوزت اجل دست خواهش نبست / برآور به درگاه دادار دست (سعدی۱ - ۱۹۱)
یکی از نام ها و صفات باری تعالی،
آفریننده، بخشاینده
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عدالت دوست، داده خورشید، نام استاندار پارسی طبرستان، نام یکی از پادشاهان طبرستآنکه هم زمان با بنی امیه بوده است
معاون، آسیستان
حقوقی
یاری ده، مدد کننده
هر غذائی که نفخ بیاورد
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
متکبر معجب بانخوت
دوم ثانی ددیگر
فرانسوی پرتو افکن تابا، شخانه خیز جایی در آسمان به گمان آن که شخانه (شهاب) از آن جا خاسته
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر