- دادخواه
- شاکی
معنی دادخواه - جستجوی لغت در جدول جو
- دادخواه
- دادخواهنده، طالب عدل و داد، در علم حقوق کسی که به او ظلم شده باشد و دادخواهی کند، کسی که دادخواست به دادگاه بدهد و خواهان دادرسی باشد
- دادخواه
- کسی که به او ظلم شده و تقاضای رسیدگی می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل داد خواه به حاکم یا قاضی شکایت بردن تظلم
عمل دادخواه، به حاکم یا قاضی شکایت بردن، تظلم
از کسی نزد حاکم یا قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن، تظلم
داوطلب
کسی که به سبب ظلمی که بر او آمده داد خواهی کند آنکه به دادگاه داد خواست دهد مظلوم
مطلوب
داوطلب
عرض حال، مطالبه، شکایت
جای انصاف، محکمه عدل
خواب خوش، خواب شیرین، شکر خواب، برای مثال چو از شاد خوابش برانگیختند / سرش را به نیزه درآویختند (فردوسی - لغت نامه - شادخواب)
خورندۀ درد، دردمند، فقیر، مستمند
شادی خوار، شادمان، خوشحال، برای مثال باده شناس مایۀ شادی و خرّمی / بی باده هیچ جان نشد از مایه شادخوار (مسعودسعد - ۵۴۲) ، تو شادی کن ار شادخواران شدند / تو با تاجی ار تاج داران شدند (نظامی۵ - ۹۱۰) ،
خوش گذران، برای مثال به پیری و به خواری بازگردد / به آخر هر جوان و شاد خواری (ناصرخسرو - ۵۰۲)، شراب خوار
خوش گذران، برای مثال به پیری و به خواری بازگردد / به آخر هر جوان و شاد خواری (ناصرخسرو - ۵۰۲)، شراب خوار
آنکه اجازۀ شرفیابی به حضور پادشاه را بخواهد
کسی که درد شراب را بخورد، دردآشام، خورندۀ درد
آنکه مطالبۀ باج و خراج کند، باج گیر، باج ستان
کسی که فقط خود را می خواهد و خود را برتر از دیگران می داند، خودپرست
آنکه از کسی وام گرفتن خواند داین، طلبکار بستانکار
گدا، در یوزه گر، نانجوی
شهرت طلب، نامجو
آنکه از کسی وام درخواست کند
کسی که وا خواست میکند: معترض: مقابل وا خوانده
داد خواستن، در علم حقوق نامه ای که دادخواه به دادگاه بنویسد و دادخواهی کند، عرض حال
زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نان خوٰاه
Selfinterested, Selfish
корыстный , эгоистичный
eigennützig, egoistisch
корисливий , егоїстичний