- داحس
- کژ دمه (عقربک) ناخن پال از بیماری ها
معنی داحس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد خوی، شیر بیشه
محوشده، ناپدید شده
رقص و پایکوبی
تاریک، مظلم، شب تار
داحس: ناخن پال
گول، خرمای زرد
لغزنده و دور شونده
پس زننده دور کننده
خرمنگاه
کهنه سازنده، ناپدید کننده
باسک، خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه
خورنده، لیسنده لیسنده، خورنده آکل جمع لواحس
خشکسال سوزن سوزن شدن، بز کوهی آفریکایی، گری شتر
رقص
رقص، پایکوبی
کاردی چون کمان که بدان کشت و درو میکنند، جهت زراعت و کشت بکار میرود
نگار، دستبند
دردی که ناخن ازو بیفتد، تباه کردن میان قومی
ابزاری آهنی و سرکج شبیه هلال ماه که دسته ای چوبی دارد، لبه آن تیز و دندانه دار است که با آن محصولات کشاورزی را درو می کنند
آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، جاخسوک، جاخشوک، جاغسوک، خاشوش، محصد، منگال، مخلب برای مثال مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشتۀ خویش آمد و هنگام درو (حافظ - ۸۱۴) ، سیخ های نازک و دراز خوشۀ جو و گندم، سوک، اخگل، برای مثال فلک سفله نحس گردد و سعد / خوشۀ عمر دانه دارد و داس (مسعودسعد - ۲۵۳)