جدول جو
جدول جو

معنی داحس - جستجوی لغت در جدول جو

داحس
کژ دمه (عقربک) ناخن پال از بیماری ها
تصویری از داحس
تصویر داحس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دماحس
تصویر دماحس
بد خوی، شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارس
تصویر دارس
محوشده، ناپدید شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص و پایکوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامس
تصویر دامس
تاریک، مظلم، شب تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داحوس
تصویر داحوس
داحس: ناخن پال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داحق
تصویر داحق
گول، خرمای زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داحض
تصویر داحض
لغزنده و دور شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داحر
تصویر داحر
پس زننده دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائس
تصویر دائس
خرمنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارس
تصویر دارس
کهنه سازنده، ناپدید کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داحض
تصویر داحض
باسک، خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاحس
تصویر لاحس
خورنده، لیسنده لیسنده، خورنده آکل جمع لواحس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحس
تصویر ناحس
خشکسال سوزن سوزن شدن، بز کوهی آفریکایی، گری شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارس
تصویر دارس
((رِ))
کهنه، فرسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانس
تصویر دانس
رقص، پایکوبی
فرهنگ فارسی عمید
کاردی چون کمان که بدان کشت و درو میکنند، جهت زراعت و کشت بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داح
تصویر داح
نگار، دستبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحس
تصویر دحس
دردی که ناخن ازو بیفتد، تباه کردن میان قومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داس
تصویر داس
ابزاری آهنی و سرکج شبیه هلال ماه که دسته ای چوبی دارد، لبه آن تیز و دندانه دار است که با آن محصولات کشاورزی را درو می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داس
تصویر داس
آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، جاخسوک، جاخشوک، جاغسوک، خاشوش، محصد، منگال، مخلب برای مثال مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشتۀ خویش آمد و هنگام درو (حافظ - ۸۱۴)، سیخ های نازک و دراز خوشۀ جو و گندم، سوک، اخگل، برای مثال فلک سفله نحس گردد و سعد / خوشۀ عمر دانه دارد و داس (مسعودسعد - ۲۵۳)
فرهنگ فارسی عمید