کسی که یک چیز را دو تا ببیند، لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول
کسی که یک چیز را دو تا ببیند، لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل
مهر، مهریه هر یک از اتاق های کشتی اتاقکی در جلو هواپیما برای هدایت هواپیما به وسیلۀ خلبان و کمک خلبان اتاقکی که به عنوان رختکن از آن استفاده می شود اتاقک تلفن عمومی در مخابرات یا معابر کابین کردن: به عقد ازدواج درآوردن، نکاح کردن
مِهر، مهریه هر یک از اتاق های کشتی اتاقکی در جلو هواپیما برای هدایت هواپیما به وسیلۀ خلبان و کمک خلبان اتاقکی که به عنوان رختکن از آن استفاده می شود اتاقک تلفن عمومی در مخابرات یا معابر کابین کردن: به عقد ازدواج درآوردن، نکاح کردن
نام یکی از ممالک مرکزی قدیم ایتالیا بود که در شمال لاسیوم و در مغرب سامنیوم و در مشرق اتروریا و در جنوب پیسنوم و میان جبال آپنین و مجرای دو رود خانه تیبروآنیو و در میان ایالات کنونی امبری و آبروز اولتریور قرار داشت، ناحیۀ سابین پوشیده از جنگل بود و برای زراعت مناسب بود لکن زیتون و تاک و بلوط فراوان داشت و حیوانات اهلی نیز در آن نگاهداری میشد، رجوع به ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 482 و قاموس الاعلام ترکی ج 4 شود رودخانه ای است در ایالات متحدۀ آمریکا، که از ایالت تکزاس سرچشمه میگیرد و در این ایالت و ایالت لویزیان ابتدا بسمت جنوب شرقی و بعد بسوی جنوب جریان می یابد و پس از طی 500 هزار گز به خلیج مکزیک می ریزد
نام یکی از ممالک مرکزی قدیم ایتالیا بود که در شمال لاسیوم و در مغرب سامنیوم و در مشرق اتروریا و در جنوب پیسنوم و میان جبال آپنین و مجرای دو رود خانه تیبروآنیو و در میان ایالات کنونی اُمبری و آبروز اولتریور قرار داشت، ناحیۀ سابین پوشیده از جنگل بود و برای زراعت مناسب بود لکن زیتون و تاک و بلوط فراوان داشت و حیوانات اهلی نیز در آن نگاهداری میشد، رجوع به ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 482 و قاموس الاعلام ترکی ج 4 شود رودخانه ای است در ایالات متحدۀ آمریکا، که از ایالت تکزاس سرچشمه میگیرد و در این ایالت و ایالت لویزیان ابتدا بسمت جنوب شرقی و بعد بسوی جنوب جریان می یابد و پس از طی 500 هزار گز به خلیج مکزیک می ریزد
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 24هزارگزی جنوب خاور اردکان، کنار شوسۀ شیراز به اردکان، جلگه است و سردسیر و مالاریائی و دارای 730 تن سکنه، آب آن از رود خانه شش پیر است و محصول آنجا غلات وحبوبات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، نام محلی کنار راه شیراز به اردکان میان سنگر و ده پاگا در 72هزارگزی شیراز
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 24هزارگزی جنوب خاور اردکان، کنار شوسۀ شیراز به اردکان، جلگه است و سردسیر و مالاریائی و دارای 730 تن سکنه، آب آن از رود خانه شش پیر است و محصول آنجا غلات وحبوبات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، نام محلی کنار راه شیراز به اردکان میان سنگر و ده پاگا در 72هزارگزی شیراز
نام حکیمی بوده است پارسی پسر هورتاب حکیم که او نیز از حکمای عهد پادشاهان پیشدادی بوده و در معرفت و تحقیق نفس ناطقه و بقای آن دلایل خردپسند ایشان در کتاب موسوم به زنده رود مذکور است، (انجمن آرای ناصری) (لغت و شرح آن از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است)
نام حکیمی بوده است پارسی پسر هورتاب حکیم که او نیز از حکمای عهد پادشاهان پیشدادی بوده و در معرفت و تحقیق نفس ناطقه و بقای آن دلایل خردپسند ایشان در کتاب موسوم به زنده رود مذکور است، (انجمن آرای ناصری) (لغت و شرح آن از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است)
کوه، کوهی واقع در جنوب ایتالیا، نزدیک ’کاسینو’ داری 519گز ارتفاع. به سال 529 ’سن بنویی’ در آنجا صومعه ای برای پیروان مسلک خود ساخت که در قرون وسطی بتمام عالم مسیحیت پرتو افکند و به سال 1944 بسبب یک بمباران شدید بکلی خراب گردید
کوه، کوهی واقع در جنوب ایتالیا، نزدیک ’کاسینو’ داری 519گز ارتفاع. به سال 529 ’سن بنویی’ در آنجا صومعه ای برای پیروان مسلک خود ساخت که در قرون وسطی بتمام عالم مسیحیت پرتو افکند و به سال 1944 بسبب یک بمباران شدید بکلی خراب گردید
یکی از سه ناحیۀ گرمسیر فارس در نزدیکی کازرون، از توابع اردشیر خوره که اغلب هوای آن گرم و غله بوم است، (فارسنامه ابن بلخی چ سید جلال الدین طهرانی ص 112)، رجوع به دادین و دادین بالا و دادین پایین شود
یکی از سه ناحیۀ گرمسیر فارس در نزدیکی کازرون، از توابع اردشیر خوره که اغلب هوای آن گرم و غله بوم است، (فارسنامه ابن بلخی چ سید جلال الدین طهرانی ص 112)، رجوع به دادین و دادین بالا و دادین پایین شود
نام عشیره ای از اکراد شهرزور: پس از آنکه بغداد بدست هلاکو افتاد اکراد شهرزور راه فرار پیش گرفتند، جماعتی بمصر رفتند و از آن میان عشیرۀ لاوین و بابین به الجزایر (شمال آفریقا) افتادند، (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 197 از دائره المعارف اسلام، ذیل کلمه کرد از ابن خلدون)
نام عشیره ای از اکراد شهرزور: پس از آنکه بغداد بدست هلاکو افتاد اکراد شهرزور راه فرار پیش گرفتند، جماعتی بمصر رفتند و از آن میان عشیرۀ لاوین و بابین به الجزایر (شمال آفریقا) افتادند، (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 197 از دائره المعارف اسلام، ذیل کلمه کرد از ابن خلدون)
در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب، و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند، (غیاث اللغات)، مؤلف فرهنگ نظام آرد: پائین ترین صاحب منصب فوجی، این لفظ نه فارسی است و نه ترکی و نه عربی، اما احتمال این است محرف لفظ تابین مصدر عربی باشد که یک معنیش پیروی کردن است، در تداول عوام، غیر صاحب منصب در نظام، شاید شکستۀ کلمه تابعین جمع تابع عربی باشد لکن تابین را بمعنی افراد نظامی و سربازان استعمال می کنند و آنرا به توابین جمع می بندند، یک فرد نظامی که صاحب منصبی نباشد مانند سرباز، مقابل درجه دار و صاحب منصب
در پی چیزی شدن و پس چیزی رفتن از صراح و منتخب، و صاحب مزیل الاغلاط نوشته که این مصدر است بر وزن تفعیل بمعنی پیروی، مگر استعمال این مصدر بمعنی اسم فاعل درست است بمعنی پیروی کننده چنانچه جمع این فارسیان تابینان می آرند، (غیاث اللغات)، مؤلف فرهنگ نظام آرد: پائین ترین صاحب منصب فوجی، این لفظ نه فارسی است و نه ترکی و نه عربی، اما احتمال این است محرف لفظ تابین مصدر عربی باشد که یک معنیش پیروی کردن است، در تداول عوام، غیر صاحب منصب در نظام، شاید شکستۀ کلمه تابعین جمع تابع عربی باشد لکن تابین را بمعنی افراد نظامی و سربازان استعمال می کنند و آنرا به توابین جمع می بندند، یک فرد نظامی که صاحب ِ منصبی نباشد مانند سرباز، مقابل درجه دار و صاحب منصب
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است از ناحیۀ مکران و بلوچستان، این دهستان در شمال ایرانشهر واقع و جادۀ شوسۀ ایرانشهر به خاش از مرکز آن میگذرد و حدود آن بشرح زیرست: از طرف شمال به بخش خاش، از طرف خاور بدهستان ابتر، از طرف جنوب بدهستان مرکزی ایرانشهر از طرف باختر به بخش بزمان، منطقه ای جلگه و قسمت علیای (شمال) آن کوهستانیست، ارتفاعات این دهستان عموماً خاکی و هوای آن گرمسیر و مالاریائی است، رود خانه بمپورکه شرح آن در جای خود داده شده است از این ارتفاعات سرچشمه میگیرد توضیح اینکه این رودخانه در مسیر خودزه پیدا میکند و بهر آبادی که میرسد مردم آن آبادی جلوی این رودخانه را بکلی میگیرند و بعد از بندی که آبادی اول بر آن آب بست بلافاصله کف رودخانه شروع به زه دادن میکند و تا آبادی دیگر میرسد آب بقدر کافی جمع میشود، آب آشامیدنی دهستان از قنات و رودخانه است محصول عمده دهستان غلات و خرما و لبنیات و ذرت است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است و آن از هشت آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است، گویش مادری مردم دهستان بلوچی و راههای دهستان مالرو است و جاده شوسۀ ایرانشهر به خاش از وسط ازآن عبور مینماید، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر است از ناحیۀ مکران و بلوچستان، این دهستان در شمال ایرانشهر واقع و جادۀ شوسۀ ایرانشهر به خاش از مرکز آن میگذرد و حدود آن بشرح زیرست: از طرف شمال به بخش خاش، از طرف خاور بدهستان ابتر، از طرف جنوب بدهستان مرکزی ایرانشهر از طرف باختر به بخش بزمان، منطقه ای جلگه و قسمت علیای (شمال) آن کوهستانیست، ارتفاعات این دهستان عموماً خاکی و هوای آن گرمسیر و مالاریائی است، رود خانه بمپورکه شرح آن در جای خود داده شده است از این ارتفاعات سرچشمه میگیرد توضیح اینکه این رودخانه در مسیر خودزه پیدا میکند و بهر آبادی که میرسد مردم آن آبادی جلوی این رودخانه را بکلی میگیرند و بعد از بندی که آبادی اول بر آن آب بست بلافاصله کف رودخانه شروع به زه دادن میکند و تا آبادی دیگر میرسد آب بقدر کافی جمع میشود، آب آشامیدنی دهستان از قنات و رودخانه است محصول عمده دهستان غلات و خرما و لبنیات و ذرت است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است و آن از هشت آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است، گویش مادری مردم دهستان بلوچی و راههای دهستان مالرو است و جاده شوسۀ ایرانشهر به خاش از وسط ازآن عبور مینماید، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
سمیه، دختر خباط. از زنان صحابی بود که بطور پنهانی اسلام آوردو وقتی که مشرکان قریش آگاه شدند او را آزار دادند و ابوجهل وی را در حدود سال هفتم هجری کشت و او نخستین شهید در اسلام است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 394). مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند. سن، پاپ مسیحی از سال 1566 تا سال 1572 میلادی وی جمعی کثیر را به انکیزیسیون (تفتیش عقاید مذهبی) گرفتار و پیمانی علیه دولت عثمانی منعقد ساخته است. کاتولیکها وی را در زمرۀ قدیسان درآورده اند
سمیه، دختر خباط. از زنان صحابی بود که بطور پنهانی اسلام آوردو وقتی که مشرکان قریش آگاه شدند او را آزار دادند و ابوجهل وی را در حدود سال هفتم هجری کشت و او نخستین شهید در اسلام است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 394). مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند. سن، پاپ مسیحی از سال 1566 تا سال 1572 میلادی وی جمعی کثیر را به انکیزیسیون (تفتیش عقاید مذهبی) گرفتار و پیمانی علیه دولت عثمانی منعقد ساخته است. کاتولیکها وی را در زمرۀ قدیسان درآورده اند
دهی از دهستان خواشید، بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 32 هزارگزی باختر ششتمد و 6هزارگزی باختر راه شوسه سبزوار به کاشمر واقع است، کوهستانی، معتدل و دارای 676 تن سکنه است آب مشروب آن از قنات و محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است راه مالرو دارد، این ده را در اصطلاح محلی فیده سرا نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان خواشید، بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 32 هزارگزی باختر ششتمد و 6هزارگزی باختر راه شوسه سبزوار به کاشمر واقع است، کوهستانی، معتدل و دارای 676 تن سکنه است آب مشروب آن از قنات و محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است راه مالرو دارد، این ده را در اصطلاح محلی فیده سرا نیز میگویند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آنکه در کارها به خدا توجه دارد. متوجه بحق. مقابل خودبین. خداشناس: مبین در خود که خودبین را نظر نیست خدابین شو که خود دیدن هنر نیست. نظامی. خدابین شو که پیش اهل بینش تنک باشد حجاب آفرینش. نظامی. - امثال: هیچ خودبین خدابین نبود
آنکه در کارها به خدا توجه دارد. متوجه بحق. مقابل خودبین. خداشناس: مبین در خود که خودبین را نظر نیست خدابین شو که خود دیدن هنر نیست. نظامی. خدابین شو که پیش اهل بینش تنک باشد حجاب آفرینش. نظامی. - امثال: هیچ خودبین خدابین نبود
موضعی است ظاهراً بحدود موصل، و محل اقامت کردان آن نواحی، و شاید نیز صورتی از داسن باشد، رجوع به داسن شود، (از کتاب کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 176)
موضعی است ظاهراً بحدود موصل، و محل اقامت کردان آن نواحی، و شاید نیز صورتی از داسن باشد، رجوع به داسن شود، (از کتاب کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 176)