جدول جو
جدول جو

معنی خیراندیش - جستجوی لغت در جدول جو

خیراندیش
ویژگی کسی که به خیر و خوبی دیگران می اندیشد
تصویری از خیراندیش
تصویر خیراندیش
فرهنگ فارسی عمید
خیراندیش
(خَ زَ دَ / دِ)
طالب و راغب خوبی و نیکی برای مردمان. خیرخواه. (ناظم الاطباء). مقابل شراندیش. (یادداشت مؤلف) :
رهی جوان و سوار و توانگر از ره دور
بر تو آمد امیدوار و خیراندیش
روا مدار که از خدمت تو برگردد
فقیر و خائب و پیر و پیاده و درویش.
رودکی.
گفت اگر خیر هست خیراندیش
تو شری جز شرت نیاید پیش.
نظامی.
با پدر زن نمود قصۀ خویش
کای مصالح شناس خیراندیش.
سعدی (هزلیات)
لغت نامه دهخدا
خیراندیش
خیرخواه، مصلح، مصلحت جو، نیک خواه، نیک اندیش، نیک سگال
متضاد: بدسگال
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیرالدین
تصویر خیرالدین
(پسرانه)
آنکه در دین بهترین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهراندیش
تصویر مهراندیش
(دخترانه)
دارای اندیشه با مهر و محبت، آنکه در فکر و اندیشه محبت و مهربانی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوراندیش
تصویر دوراندیش
کسی که پایان کار را در نظر بگیرد و در آن اندیشه و پیش بینی کند، عاقبت اندیش. محتاط
فرهنگ فارسی عمید
(خَ رُدْ دی)
بتلیسی. از اوست: شرح ایساغوجی ابهری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ رُدْ دی)
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 4 هزارگزی جنوب ورزقان و 4 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 477 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی گلیم بافی وراه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَرُدْ دی)
ابن احمد بن علی علیمی فاروق رملی حنفی ملقب به علامه متوفی بسال 1089 هجری قمری او راست: فتاوی الخیریه. و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 301 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
مته بخشخاش گذار. مو از ماست کشاننده. خردانگار. کوته نظر:
در تصرف مباش خرداندیش
تا زیانی بزرگ ناید پیش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مقابل خیراندیش. بدسگال. بداندیش
لغت نامه دهخدا
(سِزَ دَ / دِ)
مآل بین. نقیض عجول. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). عاقل و دوربین. (آنندراج). گربز. (لغت فرس اسدی). مطلع و با بصیرت و پیش بین. (ناظم الاطباء). پایان نگر. عاقبت اندیش. مآل اندیش. آتیه بین. عاقبت بین. (یادداشت مؤلف) : پدرش مردی بود حرون و دوراندیش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 407). چون آن دوراندیش به خانه رسید در دست خویش از آن گنج جز حسرت و ندامت ندید. (کلیله و دمنه). این دمنه داهی دوراندیش است. (کلیله و دمنه).
تو ز اندیشه زآن سوی دو جهان
همه زین سوی عقل دوراندیش.
انوری.
بپرس از عقل دور اندیش گستاخ
که چون شاید شدن بر بام این کاخ.
نظامی.
از نهانخانه های دوراندیش
باز داده خبربه خاطر خویش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نام سلسله ای بوده است که از 801 تا 1008 هجری قمری (1399 - 1599 میلادی)، در قسمتی از هندوستان حکومت کرده اند، نخستین پادشاه این خاندان ناصرخان اولین فرمانروای مسلم خاندیش است که خود را از زیر باراطاعت سلاطین دهلی بیرون آورد و مدعی رساندن نسب خویش بخلیفۀ ثانی عمر شد، این شخص از راه مواصلت با پادشاهان گجرات نسبت داشت و ممالک او که شامل درۀ سفلای نهر تپتی نیز بود با خاک گجرات فقط بواسطۀ بیشه ای مجزا میشد و پایتخت او شهر برهان پور و در نزدیکی قلعۀ اسیرگره بود، اکبرشاه برهان پور را گرفت و در 970هجری قمری (1562 میلادی) پادشاه آن را دست نشاندۀ خود کردولی خاندیش تا سال 1008 هجری قمری ضمیمۀ ممالک مغول نشده بود، در این تاریخ قلعۀ اسیرگره پس از شش ماه محاصره مسخر گردید و سلسلۀ سلاطین خاندیش برافتاد،
این سلسه بدست مغولان برافتاد، (از طبقات سلاطین لین پول ص 285 و معجم الانساب زمباور صص 434 - 435)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
منسوب به خیران که از نواحی بیت المقدس است. (از انساب سمعانی)
منسوب است به خیران که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خَ /خِ اَ)
رغبت در نیکی و خوبی. خیرخواهی. (ناظم الاطباء). نیک خواهی. رجوع به خیرخواهی شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
عبدالقادر بن عبدالکریم خیرانی شفشاوی. او راست: سعدالشموس والاقمارو زبده شریعهالنبی المختار که بسال 1310 هجری قمری در290 صفحه به چاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیر اندیشی
تصویر خیر اندیشی
نیکخواهی رغبت در نیکی خیر خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراندیش
تصویر شراندیش
بد اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیر اندیش
تصویر خیر اندیش
نیکخواه آنکه در اندیشه نیکی دیگران باشد طاب خوبی خیر خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوراندیش
تصویر دوراندیش
عاقبت اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوراندیش
تصویر دوراندیش
عاقبت اندیش، محتاط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دگراندیش
تصویر دگراندیش
((دِ گَ اَ))
دارای اندیشه متفاوت با اندیشه حاکم بر جامعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوراندیش
تصویر دوراندیش
حسابگر
فرهنگ واژه فارسی سره
احتیاطکار، ژرف بین، عاقبت اندیش، محتاط، هوشیار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش فطرتی، خیرخواهی، نیک اندیشی، نیک خواهی، نیک سگالی
متضاد: بدسگالی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قید خیرخواهانه، مشفقانه، مصلحانه، نیک اندیشانه، نیک خواهانه
متضاد: بداندیشانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد