- خَانِق
- خفه کننده، گرفتگی
معنی خَانِق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صادق، صادقانه، راستگو
خواستگار، یک خوٰاستگار
مطیع، موضوع، تسلیم شده
مجرم، مرتکب
موانع، مانع
صنعت گر، سازنده
راننده تاکسی، راننده، راننده خودرو
اشتباه آمیز، اشتباه
اختلاس گر، دزد، دزدانه
پیشینه، سابق، پیشین، پیش دستانه، قبلی
خواهان، جالبه
غرّنده، جیرجیر
بازدارنده، من مشکلی ندارم
مناسب، شایسته، جذّاب، مؤدّب
رباینده، نافی
کم نور، غش کردن
ماورایی، فراطبیعی
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
کینه توز، بداخلاق
دعوا جوی، مناقشه کردن
فرسوده، ویران شده
خدمتکار، بنده، سرویس دهنده، فرمانبردار
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
زیرک، زبردست
بی سن، جاودانه، جاویدان
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
نگران، ترسیده، ترسان
ناامید، بیهوده
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
چسبناک، چسب، چسبنده، چسبان