جدول جو
جدول جو

معنی خوهاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

خوهاکردن
خواباندن، خواباندن نوزاد، به خواب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خون کردن
تصویر خون کردن
کنایه از کشتن انسان، قربانی کردن حیوان
فرهنگ فارسی عمید
(بَ فَ خوَرْ /خُرْ دَ)
خفه کردن. کشتن بر اثر فشردگی گلو. و رجوع به خفه کردن شود
لغت نامه دهخدا
(فِرِ دَ)
خفه کردن. مختنق کردن. خبه کردن. خبک کردن. کشتن با فشردن گلو
لغت نامه دهخدا
(بَ شُ تُ نِ شَ تَ)
خفه کردن. تذریع. جرض زنا. خنق. ذبح. سأت. سأب. سأد. ظات. زعط. ضفد. (از منتهی الارب) : سلطان را رشته در گردن کردند تا خبه کنند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(نَ حَ)
صاحب بو کردن. بودار کردن:
خاک و باد و آب وآتش کو ندارد رنگ و بوی
نرگس و گل را چگونه رنگی و بویا کند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از خله کردن
تصویر خله کردن
خالی کردن، رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوب کردن
تصویر خوب کردن
معالجه کردن، شفا بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوارکردن
تصویر خوارکردن
سرزنش کردن اهانت، ذلیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خون کردن
تصویر خون کردن
کشتن انسان یا حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوض کردن
تصویر خوض کردن
فرو رفتن در آب، فرو رفتن در فکر ژرف اندیشیدن، ژرف اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خون کردن
تصویر خون کردن
((کَ دَ))
قتل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
خنقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
Choke, Gag, Muffle, Smother, Stifle, Strangle, Suffocate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
étouffer, étrangler, suffoquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بوکردن، تشخیص بو از طریق حس شامه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
塞住 , 压制 , 窒息 , 勒死
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
질식시키다 , 소리를 줄이다 , 질식시키다 , 질식시키다 , 목을 조르다 , 질식하다 , 질식하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
душить , заглушать , удушать , задушить , задыхаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
ersticken, dämpfen, erwürgen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
گلہ گھونٹنا , آواز دبانا , گلا گھونٹنا , دم توڑنا , گلا گھونٹنا , گھٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
শ্বাসরোধ করা , আওয়াজ কমানো , শ্বাসরোধ করা , দম বন্ধ করা , শ্বাসরোধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
kuziba, kuzima, kunyonga, kuzimia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
boğmak, sesi kısmak, boğulmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
窒息させる , 音を消す , 窒息させる , 絞め殺す , 窒息する , 窒息する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
sufocar, abafar, estrangular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
לחנוק , להשתיק , לחנוק , לחנוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
घोंटना , आवाज दबाना , घोंटना , घुटना , गला घोंटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
mencekik, meredam, tersedak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
ทำให้สำลัก , ปิดเสียง , จม , หายใจไม่ออก , บีบคอ , ขาดอากาศหายใจ , สำลัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
verstikken, dempenen, wurgen, stikken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
душити , заглушати , задушити , задихатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
ahogar, amortiguar, sofocar, estrangular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
dusić, tłumić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خفه کردن
تصویر خفه کردن
soffocare, attutire, strangolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی