معنی خبه کردن خبه کردن (بَ شُ تُ نِ شَ تَ) خفه کردن. تذریع. جرض زنا. خنق. ذبح. سأت. سأب. سأد. ظات. زعط. ضفد. (از منتهی الارب) : سلطان را رشته در گردن کردند تا خبه کنند. (جهانگشای جوینی) لغت نامه دهخدا