- خوروش (دخترانه)
- تابان و درخشان چون خورشید
معنی خوروش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
زنی که مانند حوریان باشد زن زیبا. پریوش
تاخت وتاز هجوم
زیبا مانند حور، برای مثال در چمن حوروشان انجمنی ساختهاند / چشم بد دور بهشتی چمنی ساختهاند (عرفی - ۲۹۴)
اعتراض، طغیان
بانگ و فریاد بی گریه
قوت، خوردنی، غذا، طعام
بانگ، فریاد، بن مضارع خروشیدن
هرنوع خوراک نسبتاً آبداری که معمولاً با پلو خورده می شود، خورشت مثلاً خورش قیمه، خوراک، غذا، خوردنی، خوردن
خوردن، خوردنی، طعام، آنچه با نان یا برنج خورند، خورشت