خوردنگاه. محل غذا. جای خوراک. مأکل. (یادداشت مؤلف) : یکی عید گرانمایه جمال ماه ذی الحجه یکی نوروز فرخنده کمال ماه فروردین از این آراسته شد کعبه چون خوردنگه خسرو وزآن افروخته شد دشت چون خوردنگه شیرین. لامعی
خوردنگاه. محل غذا. جای خوراک. مأکل. (یادداشت مؤلف) : یکی عید گرانمایه جمال ماه ذی الحجه یکی نوروز فرخنده کمال ماه فروردین از این آراسته شد کعبه چون خوردنگه خسرو وزآن افروخته شد دشت چون خوردنگه شیرین. لامعی
پر چین و شکنج. - نوردناک شدن، نوردناک گردیدن، چین پیدا کردن. - ، توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) : تعکّن، نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب)
پر چین و شکنج. - نوردناک شدن، نوردناک گردیدن، چین پیدا کردن. - ، توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) : تعکّن، نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب)
ر خوردنی که بوی خوش دارد به خواب دیدن نیکی است. اگر ناخوش بود، دلیل بر شر و بدی کند و سیر و پیاز در خواب، دلیل بر غم و اندوه کند و تباهی حال وی و گویند که، دلیل بر مال حرام کند و در آن راحت و خیر نباشد. اگر بیند که خورش تلخ و ناخوش خورد، دلیل بر درویشی و بیچارگی کند. محمد بن سیرین خورش چون به طعم شیرین بود، دلیل بر خرمی و شادی کند و چون به طعم ترش و ناخوش و تلخ و شور بود، دلیل بر رنج و اندوه کند و خوردنی فروش به تاویل خداوند سخن است.
ر خوردنی که بوی خوش دارد به خواب دیدن نیکی است. اگر ناخوش بود، دلیل بر شر و بدی کند و سیر و پیاز در خواب، دلیل بر غم و اندوه کند و تباهی حال وی و گویند که، دلیل بر مال حرام کند و در آن راحت و خیر نباشد. اگر بیند که خورش تلخ و ناخوش خورد، دلیل بر درویشی و بیچارگی کند. محمد بن سیرین خورش چون به طعم شیرین بود، دلیل بر خرمی و شادی کند و چون به طعم ترش و ناخوش و تلخ و شور بود، دلیل بر رنج و اندوه کند و خوردنی فروش به تاویل خداوند سخن است.