هر شاخۀ جوانی که از درخت روید. (ناظم الاطباء) ، شاخ تازه ای را گویند که از تاک انگور سر زند و آن را بسبب خوشمزگی خورند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). شوش (در تداول مردم قزوین) ، نهال گل. نهال ریاحین. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
هر شاخۀ جوانی که از درخت روید. (ناظم الاطباء) ، شاخ تازه ای را گویند که از تاک انگور سر زند و آن را بسبب خوشمزگی خورند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). شوش (در تداول مردم قزوین) ، نهال گل. نهال ریاحین. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
جای خوردن: چنان خور تر و خشک این خوردگاه که اندازۀ طبع داری نگاه. نظامی. ، رسغ. جای باریک پیوند سر دست و پا. خرده گاه: دایره، چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. (منتهی الارب)
جای خوردن: چنان خور تر و خشک این خوردگاه که اندازۀ طبع داری نگاه. نظامی. ، رسغ. جای باریک پیوند سر دست و پا. خرده گاه: دایره، چیزی که محاذی آخر خوردگاه چاروا افتد. (منتهی الارب)
کم سال. جوان. طفل. (ناظم الاطباء). مقابل سالخورده. (آنندراج). صغیر. مقابل کلانسال و کهن سال. (یادداشت بخط مؤلف) : که دانست کاین کودک خردسال شود با بزرگان چنین بدسگال ؟ نظامی. هنوز از نی سواران بود حسن خردسال او که آهوی حرم بود از نظربازان فتراکش. صائب (از آنندراج). بمکتب خانه درسم دهد عشق که پیر عقل طفل خردسالی است. مخلص کاشی (از آنندراج). ولیکن خردسالانند و پیران شفاعت می کند بخت جوانم. ؟
کم سال. جوان. طفل. (ناظم الاطباء). مقابل سالخورده. (آنندراج). صغیر. مقابل کلانسال و کهن سال. (یادداشت بخط مؤلف) : که دانست کاین کودک خردسال شود با بزرگان چنین بدسگال ؟ نظامی. هنوز از نی سواران بود حسن خردسال او که آهوی حرم بود از نظربازان فتراکش. صائب (از آنندراج). بمکتب خانه درسم دهد عشق که پیر عقل طفل خردسالی است. مخلص کاشی (از آنندراج). ولیکن خردسالانند و پیران شفاعت می کند بخت جوانم. ؟