معنی خودپرداز - جستجوی لغت در جدول جو
خودپرداز
عابر بانک
ادامه...
عابر بانک
تصویر خودپرداز
فرهنگ واژه فارسی سره
خودپرداز
اسم عابربانک
ادامه...
اسم عابربانک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر نوپرداز
نوپرداز
آنکه چیزی نو بیاورد، در علوم ادبی شاعری که به سبک نو شعر بگوید
ادامه...
آنکه چیزی نو بیاورد، در علوم ادبی شاعری که به سبک نو شعر بگوید
فرهنگ فارسی عمید
نواپرداز
(نُ / نِ / نَ)
سرودگوی. نغمه پرداز. آنکه ساز می نوازد. (ناظم الاطباء)
ادامه...
سرودگوی. نغمه پرداز. آنکه ساز می نوازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نوپرداز
(رَ نَ / نِ بَ)
نوپردازنده. آنکه چیزی نو آرد، شاعری که به سبک نو شعر گوید. (فرهنگ فارسی معین). از ترکیبات مستحدث است
ادامه...
نوپردازنده. آنکه چیزی نو آرد، شاعری که به سبک نو شعر گوید. (فرهنگ فارسی معین). از ترکیبات مستحدث است
لغت نامه دهخدا
تصویر مزدپرداز
مزدپرداز
کارفرما، اجرت ده
ادامه...
کارفرما، اجرت ده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نوپرداز
نوپرداز
شاعری که به سبک نو شعر گوید
ادامه...
شاعری که به سبک نو شعر گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نوپرداز
نوپرداز
((نُ پَ))
آن که چیزی نو آورد، شاعری که به سبک نو شعر گوید
ادامه...
آن که چیزی نو آورد، شاعری که به سبک نو شعر گوید
فرهنگ فارسی معین
تصویر خودگردان
خودگردان
خودمختار
ادامه...
خودمختار
فرهنگ واژه فارسی سره
خودپرداخت
فرانشیز
ادامه...
فرانشیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوپرداز
تازه گو
ادامه...
تازه گو
فرهنگ واژه مترادف متضاد